۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

The MAN , مرد , L'HOMME

The MAN , مرد , L'HOMME

par Kourosh Garegani, dimanche 24 juillet 2011, 23:53
 
سر بلندی و دلیری
پهلوانی آرد مرد را

سر افکندگی و بزدلی
فرو مایه بارد مرد را

شجاعان ز سیما و رفتار
مردانگی آرند مرد را

تیغ و دشنه و خنجر و شمشیر و تیر نامردان
به نیکی بیاراید مرد را

کینه توزان و دشمنان روزگار
صبور و مبارز آرد مرد را

زخم زبان حسودان و مشرکان دونی
پرورد بدرگاه یزدان تابنده مرد را

خوش به نگاهی و لبخند خاتونی خجل آرد مرد را
خاطره و یادگار اذاهان مانده گارد مرد را

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

The Best Quality , بهترین کیفیت , Le Meilleur Qualité

The Best Quality , بهترین کیفیت , Le Meilleur Qualité

par Kourosh Garegani, vendredi 15 juillet 2011, 03:29
 
هر کس چیزی را می ستاید
هر که چیزی را می ستاید
هر کی چیزی را می ستاید
هر کدام چیزی را می ستاید
هر کجا چیزی را می ستاید

یکی پوچی و هر چی
یکی طبیعت تازه
یکی بُت صنم
یکی یوسف انسان
یکی خدای یکتا

یکی مردی متین
یکی زنی بانو
یکی پیری مرشد
یکی جوانی رشید
یکی طفلی بی گناه

یکی کتاب دانش
یکی دفتر تاریخ
یکی تمدن ملت
یکی هنر ادب
یکی فرهنگ فنون

در تمام اینها چنانچه اوصاف و اخلاق نیکویی نباشد
در اصل پوز خندیست به خلقت خالق
که گر مقبول شود ز بی هوشی دور نیست
پس ز تمجید و تعریف و تکذیب و تعغیب و تملق
خسارت آید که خوی خسانست

ز دروغ جز دروغ بر نیاید که آنهم
مُفلسی ایست و بیچاره گی و بی حاصلگی و بی حوصله گی و پلیدی
لذا وقتی چیزی در کسی مُسما نمی یابد
باعث تمسخر میگردد که ریشه را مورد نابودی قرار میدهد
و فرد را رسوای عالم و آدم میکند

پس بهتر آن است
که قبل از قضاوت کمی و کمتری اندیشید
باشد که بهترین کیفیت
خود خویش را با صبر و مفیدگرایی نمایان نماید
که این است راستی مصلحت مُصلح

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

The Mill , آسیاب , Le Moulin

The Mill , آسیاب , Le Moulin

par Kourosh Garegani, mercredi 13 juillet 2011, 22:23
  
حروف در آسیاب دهان بزیر چرخش زبان خورد میگردد
و آرد پودر شده احراف را با بزاق و زبان خمیر مایه ای میکند به نام کلمه
چنانچه این کلمه در کورهء سینه سوخته گردد میشود عشق
و بوی عطرش به گوشه و کُنج و زاویهء و توی و اندرون دلها
خوش می یابد بنام آهنگ سکوت

و چنانچه در تنور مغز پخته گردد میشود دلیل و برهان و استدلال و راه و نتیجه
و بذهن ها زیورمیگردد بنام بانگ فریاد
یکی دشوارو فرمآن ریخته و یکی آسان و پرآهیخته
پختهء مغز همه جا و هرجا و اینجا و آنجا و کجا را به احراف زندگی میداند
سوختهء سینه هیچ جائی و ناجائی را بی عشق لایق حیات نمی دارد

وعشق همچنان نُقل زبانها زدوران بدورانست و زیباترین زیبائی هاست
زندگی زیوریست برگ درخت که به ساقه و شاخه و تنه و ریشه
و خاک آویزان گردیده و همچون اهل قبور باریست
ز بارهای چرخش و گردش آسیاب زمین
زندگی هر جائیست

زندگی نوبتی میباشد
و نقل و مکان میکند
زندگی عوض میشود و برقم میآید و برنگ می آمیزد
ولی عشق فرانک کهنه جدید و نو قدیم خارج از زمان و محدوده هاست
عشق الههء زهره به کهکشان اقیانوس هاست

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

To Complain , زدستت شاکی ام , Se Plaindre

To Complain , زدستت شاکی ام , Se Plaindre

par Kourosh Garegani, mercredi 13 juillet 2011, 14:02
 
زدستت شاکی ام یک صد گلبرگ گُل
می عطری به مشام ام به بوی سمُبل

مرا خواندی به این خاک گردوی ظل
نگفتی ام که چسان و بسان است به پُل

هر چرا را به بانگ نهی کردی ام
هر جواب را به لنگ امر کردی ام

گفتی بگو گفتم به چشم
گفتی نگو نگفتم ز خشم

دیگر بس است بنده نوازی ام
دیگر کس است خنده سازی ام

مژدهء مسیح بی مسیح به مسح که زنی
ظهیر یاور به ظهور در ظفر که زنی

رو رو زین ره کیش
که جز خود خویش

دیگر و کس نتوان زنی
به خویش ام گذار ای طالب طلب مطلوب زنی

تو را بخیر و خداحافظی
مرا بسلامت و خیرحافظی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

The Circumcision , ختنه , Le Circoncision

The Circumcision , ختنه , Le Circoncision

par Kourosh Garegani, samedi 9 juillet 2011, 11:40
 
عبید زاکانی را گفتند اسلام را چگونه دیدی؟
گفت دین عجیبی است
چون اگر به آن وارد شوی سر آلتت را می برند
و اگر بخواهی خارج شوی سر خودت را!!! نظر شما چیست؟

مسئولیت در تمام جوامع بشری امری غیر قابل اجتناب ناپذیرفتن است
ولی انکاری نیست و در پذیرفتن آن نیز اصراری نیست
ولی برای آموزش اولیه آن و شناسائی آن به افراد مسئول پذیر
پیشقدمدی و بدایتی لازم است که آنرا در هر کسی تاب و توانی نیست

لذا این قرعه بنام مردان و جوانمردان ۷ اقلیم افتاده و با بریدن پاره پوست آلتشان
می آموزند که سر سود جوئی نمی بایست کنند
و فضولی را در هر کاری نمیبایست کرد
و چنانچه بر حسب اتفاق به سوراخ و حفرهء لیز خوردندی

و وارد جریانی شدندی میبایست تمام جوانب امر را پذیرا گردندی
زیرا خود خویشی از محیط جدا نیست
و تحط تأثیر هر ظابطه و رابطه قرار میگیرد
و با سلب آن زندگیهاست که بخطر خواهد افتاد

لذا اولین کسی که سر خود را از دست خواهد داد خود فرد فرد است
و این نه بدین و نه به مذهب و نه به کیش و نه به مسلک و آیین فرد ارتباطی دارد
این بهائیست که کاینات برای هر فرد مسئول پذیری بکنار گذاشته
و اسلام و جهودایسم نیز به شیوه خود این بار گران را به مردانش میآموزد

و برای فهم آن میبایست
در وحلهء اول یک مرد میبود
و یک انسان آزاد به کُنش
و ایمان دار به روش
.....

باشد که آقای عبید زاکانی
این فرصت تأمل را پیدا نکردند که بدانند
این پیمانیست میان آدم ع
و خود خویش که بیاد آرد

که سنگ تیزی را برداشتن و پاره پوست آلت خویش را به ختنه بریدن
بهای سر پیچی از قوانین کاینات و خالق جهانیان است
که میبایست پذیرفت مسئول بودن را در سلول نیاز انزوای غماز تنهایی راز به هشت روز و بهتر آنست
که آدم بدست خویش توبیخ و تنبیه و تصحیح و تقبیح و تشویق شود تا بدست دیگری سر ز تن جدا یابد

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

The Matier Crude , مادهء خام , Le Matier Brut

The Matier Crude , مادهء خام , Le Matier Brut

par Kourosh Garegani, jeudi 7 juillet 2011, 00:00
 
مادهء خام
کهنه گرایی نو گرایی عقل گرایی دگر گرایی خودگرایی
فرهنگ تدبیری نظریست که در باریک راه دانستن بچشم تفکر میگردد
و در پیچ و خم های خیال پیموده می گمارند

آنان نسلی کز خود و نیمهء خود و سر خود و نخود و بخود
ارزشهای بیگانه بمثل بزرگ میکنند
و پی در پی عصر و دوران و زمان و ساعت و وقت زندگی امانتی شان
را در تضاد با عصارهء تشکیل دهندهء جایگاه قرار گرفته

و ریشهء عمقی که فرو رفته و مرکز محیطی را که مشغول نموده
و فضائی را که نمودار مینمایند و باز تابی را که پژواک میکنند
نالهء جریان و جنبش و جهش و جرئش و جزئش
نیست نیست و هست هست اعلامی را بدارند

که وابستگی و چسبندگی و همبستگی را در زبان جدائی برنگها لباس
و لهجه و شمالی و جنوبی و شرقی و غربی میکنند
و خُردگرائی را در بی خدائی خردگرائی اعلم دارند
بُن بیخ شانس شان و یاد شأن اُنس او بخیر در خور شایستگی شان باشد
 
کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

The Death Squads , جوخه اعدام , L'Escadrons De La Mort

The Death Squads , جوخه اعدام , L'Escadrons De La Mort

par Kourosh Garegani, dimanche 26 juin 2011, 19:13
 
آیا اشکی یافت میشود که زخمی را التیام بخشد
آیا لبخندی یافت میشود که آتش چشمانی را افزون بخشد

آیا دستی یافت میشود که قلم صلح را امضاء بخشد
آیا قلبی یافت میشود که قلهء عشق را پیموده بخشد

آیا نگاهی یافت میشود که گمشده را آغوش بخشد
آیا زبانی یافت میشود که سموم را پادزهر بخشد

آیا محکمه ای یافت میشود که موکل و قاضی را عاری بخشد
آیا طناب داری یافت میشود که محبوسی را آزاد بخشد

آیا داد گاهی یافت میشود که مجرمی را گُل بخشد
آیا جوخه اعدامی یافت میشود که لحظهء زندگی حیات را ادامه بخشد

آیا سیم خار داری یافت میشود که بی مرزی را رها بخشد
آیا بشری یافت میشود که آدمی را انسان بخشد

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Flower Petal , گلبرگ گل , Le Petale De Fleur

The Flower Petal , گلبرگ گل , Le Petale De Fleur

par Kourosh Garegani, dimanche 26 juin 2011, 17:42
 
گل پرین گونه هایت بلبل مستان میخواند
خال هندوی لبانت ستاره هالی میخواند

برق نظر کهربایت کوه نور میخواند
نگاه مهر چشمانت یاری یارایی میخواند

زلف خوش رنگین پائیزت نوازش سند باد میخواند
ای حوری خوش لب و لعل تماشای تو دلاوری میخواند

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

CRY ZEAL , گریه غیرت , Larme Zèle

CRY ZEAL , گریه غیرت , larme zèle

par Kourosh Garegani, mardi 21 juin 2011, 13:38
 
 گریه سلام
ریزش قطره قطره ات
آب تیزهء شور دو چشمان را ز اعماق وجود الماس میکنی
برق تابناک آفتاب پر خروشت حسی فراتر از روح را
بر عرصهء گونه گان فراخوان میکنی

ز قدیم و ندیم تا نوین و جدید غیرت را در رگهای جسم جان میکنی
و آنانی را که در کودکی بر سر سفره ء بابا و پدر بزرگ
به لغمه ء جسارت و شجاعت رویاهای شیر دلی و مردانگی
را بدهان میجویدند ز خواب خفتهء خفتگان به خیسی بیدار میکنی

گریه بدرود
دیگر نمی باری گوئی ابرهای سپید بُغض گلو در حلق خفقان کرده
و دو زبان سبز کوچک و بزرگ در خشکیدگی بی رنگ شده
و بسان کلاف ساحران بهم گره ای کور خورده
و دولبان سرخ فام زیبائی را با سوزن ارتجاع و استبداد بهم دوخته

و دلی را که در گرو آزادی و محبت پرچم دار
و قرینه همنوع خود میبوده ز طپش ایستاده
و همچون مترسکها ریخت دهشتناک را بر صحنهء کشتزار
رویدادها مات و مبهوت بی انعکاس اعلمدار کرده


گریه خداحافظ
شر شر اشکان غلطانت نمی آید
زیرا دیگر خونی در رگها و شاهرگها نه میجوشد
و نه میخروشد و جگر دریای خون نیز

به صحرائی مبتلاء گشته
و حفره های بینی از کلوخه های بی غیرتی و بیرگی و ناجوانمردانگی مسدود گشته
و هوای نفس نسیم باد شادی و آزادی در آنها نمی وزد
و لولای در اُمید ز بیخ و بنیان سوهان شده

گریه درود
دانه دانه آب تنی را که شیرازهء عشق است در پیاله های چشمان روانه کن
تازه گی عطر شورندگیت را به نخل موژه گان تشنه به شعور پیمان آبیاری کن
جرعه جرعه آب قنات سرد و خنک اُمید را در حلق و گلوی لب دوختگان جاری کن
نم نم حلقه حلقهء خیسی را بر زبانهای خشکیده چکان چکان کن
دل را با شرشر هق هق ریختنت بشوی و به شادی طراوت کن

نسیم خوش صبای آه را در غارهای دماغین به صحرای بی خون جگر وزیدن کن
و شاهرگهای خمیده و پیچیده را با طوفان تگرگ گرداب کن
چون همسفر سفرهای فراز و نشیب ز دور بنزدیک آمد
غیرت آمد غیرت آمد
بهم سفره گی با او غیرت کن
غیرت

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

The Heat Perfume Of Friend , گرمای عطر دوست , Le Chaleur Parfum D'Amie

The Heat Perfume Of Friend , گرمای عطر دوست , Le Chaleur Parfum D'Amie

par Kourosh Garegani, lundi 20 juin 2011, 12:56
 
بشنو ای خوان شنیدن زین سفیر کلام اسفر سافرین همچون بابا پدر ایدوست
ز دهر تا قهر روزگار بوده دشمن جان زجان دارد ایدوست
فرق است زین میان نیکی جانان به جانان ایدوست
گرت غفلتیست دشمن جان و اموال و منالت به حسرت می روباید ایدوست
به یک ضربه ریزد خون اعلاء بهایت ایدوست

دشمن را خُرد و کوچک مشمار ایدوست
کز ریزی اش تن به خارتیغ میدهی ایدوست
احتیاط شرط عقل و اشتیاق ثبت دل باشدت ایدوست
که یک دشمن زیرک به از صد جاهلست ایدوست
تا توانی ز ضعف و ناتوانی خود آموز ایدوست

کز سستی و حقیری نیمهء دشمن برحذر باش ایدوست
همی دان که عالم به سایه و روشن می طپد ایدوست
هر دو زهستی به یک خالق آمدن کردند ایدوست
یکی را سنگ و ننگ و نیرنگ و جنگ و تنفنگ باشدش دلیل و برهان ایدوست
یکی را بانگ و جُنگ و آهنگ و دنگ و منگ قشنگ باشدش لذت هستن ایدوست

مگمار که دشمن غول پیکر تنومندست کز خود شکی تو خودکشی و ضعف ست ایدوست
بخوان به دائم گوئی صاحب قلبت کزهرهستهء نیروی او خیزد روان هر کوهی ایدوست
میاُفت حیران و سر گشته ز فتنهء تنگدستی و فرط افسردگی ایدوست
که باروت احساس سایه فکران مبتلاء به دشمن نیز دشمن اند ایدوست
ز اندوه کم یاری و بی یاری و تنهائی شکوه بدرگاه شُکوه پُر جلال رب بیدار به آر ایدوست

دشمن به مرگش مپندار کز لنگ نیستی چون عجل بی خبر آید ایدوست
ز کُنیه کینه ها دارد دشمن به شر هوشیار باش ایدوست
همتی کن مُسلم پندار لباس شایستگی بروح و تن ایدوست
که مُدارا کردن به دشمن زمانی دارد نه هر وقت ایدوست
گر دلاور و رزمجوئی یا قهرمان و مبارز همی دان ایدوست

کز امنیت دل و صحت وجود تو دشمن هراسانست ایدوست
پس دل قوی دار به پیران تابنده کز صفای پند دل بنده گی آید ایدوست
لذا بنده گی بروی خداوند حمایت و ایمنی دارد ایدوست
چو دشمن آگه شود ز رنگ ذکر و بوی عود و شمع بنده گی تو ایدوست
نوروزی و پیروزی و فیروزی تو دشمنان را بدار خموشی آرند ایدوست

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Inertia Of Butterfly , سکون پروانه , L'Inertie De Papillon

The Inertia Of Butterfly , سکون پروانه , L'Inertie De Papillon

par Kourosh Garegani, lundi 20 juin 2011, 10:17
 
صرف کردن سکون  بخطا میرود ای دل
همچنان که دم به باز دم میرود ای دل
به سکوت  یک دم رود صفت می باش ای دل
که دگر باز دمی صرف است صرف ای دل

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

STAND UP AND HOSPITALITY Self Help , برخیز و به خود خویش کمک کن , Leve Toi Et L' ACCUEIL Auto-Assistance

STAND UP AND HOSPITALITY Self Help , برخیز و به خود خویش کمک کن , Leve Toi Et L' ACCUEIL Auto-Assistance

par Kourosh Garegani, dimanche 19 juin 2011, 23:50

آیا یاری  کننده ای هست
که مرا یاری کند که از حق مسلم خود دفاع کنم
نه دیگر یار کسی  همی یافت نمیشود
زیرا یاران را در خفی سر بریده اند

آیا عمل  کننده ای هست
که مرا یاری کند که از حق مسلم دیگری دفاع کنم
نه دیگر عمل کسی  همی یافت نمیشود
زیراعمل کنندگان را معلول نموده اند

آیا اتحاد  کننده ای هست
که مرا یاری کند که از حقوق مسلمی
که مزدوران بزور تجاوز تصاحب شده اند آنرا پس گیرم
نه دیگر اتحاد کسی  همی یافت نمیشود
زیرا اتحادگنندگان را به فتنه متفرق نموده اند و به تزویر فریب میدهند

آیا کمک  کننده ای هست
نه دیگر کمک کسی همی یافت نمیشود
زیرا کمک کنندگان را به تهمت و افتراء توبیخ نموده اند

آیا امداد  کننده ای هست
نه دیگر امداد کسی  همی یافت نمیشود
زیرا امدادگران را براه بازگشت سربه نیست میکنند

آیا عالم  کننده ای هست
نه دیگر عالم کسی  همی یافت نمیشود
زیرا عالمان را در منزلهایشان در انزوا دغ میدهند و به سکته میبرند

آیا حکیم کننده ای هست
نه دیگر حکیم کسی  همی یافت نمیشود
زیرا حکیمان را بدروغ متغلب میدارند و آنها نیز به نیستان تصادف کوچ میکنند

آیا دانشمند کننده ای هست
نه دیگر دانشمند کسی  همی یافت نمیشود
زیرا پدیدهء دانش خانه ای براه انداخته اند و مغزهای دانشمند فرار را بر قرار ترجیح میدهند

آیا دانش جو کننده ای هست
نه دیگر دانش جو کسی همی یافت نمیشود
زیرا دانش جویان را یکی یکی شکار کرده سر آنان را همچون صید سلاخی میکنند

آیا هنرمند  کننده ای هست
نه دیگر هنرمند کسی  همی یافت نمیشود
زیرا هنرمندان را ممنوع الخروج و ممنوع الورود به صحنه به تبعید می میرانند

آیا مهندس  کننده ای هست
نه دیگر مهندس کسی  همی یافت نمیشود
زیرا پروانهء ساخت و پرداخت معماری را از او میگیرند
و او را در زیر خروارها چک و سفته وا میگذارند و به حبس مجازات میکنند

آیا پزشک کننده ای هست
نه دیگر پزشک کسی  همی یافت نمیشود
زیرا پزشکان را از مطا لبات علمی محروم میدارند
و آنان را به کابینه هایشان در بازار شیادان به نداشتن صلاحیت محکوم میکنند

آیا کارمند  کننده ای هست
نه دیگر کارمند کسی  همی یافت نمیشود
زیرا کارمندان را به استفاء و گرفتن رشوه می هراسانند

آیا کارگر کننده ای هست
نه دیگر کارگر کسی  همی یافت نمیشود
زیرا حقوق روزانه و هفتگی و ماهانه آنان را مصادره کرده
و در تنگنا و مضیقهء مالی قرار میدهند

آیا بیکار کننده ای هست
نه دیگر بیکار کسی  همی یافت نمیشود
زیرا بیکاران را به اعتیاد مبتلاء نموده اند

آیا نظام  کننده ای هست
نه دیگر نظام کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان در عملیات و تمرینهای نظامی مفقود الأثر میکنند

آیا سرباز کننده ای هست
نه دیگر سرباز کسی  همی یافت نمیشود
زیرا سربازان را بدون مهمات و تجهیزات به میدانهای مین میفرستند

آیا امنیه  کننده ای هست
نه دیگر امنیه کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان را در سلول های اطلاعاتی کاذب مشغول میدارند
و آنانرا با جنجری از پشت به کارشان میرانند

آیا کشاورز کننده ای هست
نه دیگر کشاورز کسی  همی یافت نمیشود
زیرا کشاورزان را به بی آبی و ندادن امکانات
و تدرکات ابزاری به خشکسالی کاذب سوق میدهند

آیا تاجرکننده ای هست
نه دیگر تاجر کسی  همی یافت نمیشود
زیرا تاجران صادق را به قراردادهای
کلان کاذب به ورشکسته گی ساختگی سقوط میدهند

آیا قلندر کننده ای هست
نه دیگر قلندرکسی  همی یافت نمیشود
زیرا قلندران سر و محاسن تراشیده را
در کوچه های تاریک از پشت به دشنه های مسموم از پا در می آورند
آیا پیر کننده ای هست
نه دیگر پیر کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان را به مسدود نمودن حقوق باز نشسته گی به سکوت خفه میکنند

آیا جوان کننده ای هست
نه دیگر جوان کسی  همی یافت نمیشود
زیرا جوانان را به نا اُمیدی و آینده ای تاریک
به مصرف گرائی بازارهای پوچی روانه میکنند

آیا معلم کننده ای هست
نه دیگر معلم کسی  همی یافت نمیشود
زیرا معلمان را با قراردادهای کوتاه مدت
به کلاسهای صانعی به تعویض تهدید میکنند

آیا چریک کننده ای هست
نه دیگر چریک کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنانرا در چروکیده گی تئوریهای صادرشده
سریع شناسائی کرده و به جوخه های اعدام می سپارند

آیا مجاهد کننده ای هست
نه دیگر مجاهد کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان را در نفاق و پیچیده گی اساس نامه های
تشکیلاتی به مزدوری و خیانت کیش میکنند

آیا سپاه کننده ای هست
نه دیگر سپاه کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان را در یونی فورمهای سنگی و قرارگاههای محفوظ شده زندانی نموده اند
و قدرت دیدن و شنیدن و تماس گرفتن را از ایشان صلب نموده اند
و آنان را به رفتارهای ماشینی و آهنین آموزش میدارند
و آنان به گمان خود دوران خدمتشان را به وطن سپری میکنند

آیا مذهب کننده ای هست
نه دیگر مذهب کسی  همی یافت نمیشود
زیرا هر آئین و کیش و مسلک و بی دین و دینی را
به نداشتن خدای آنان مُفسد می گمارند
و به اذیت و آزار و ضرب و شط و تُوهین
و خرابی اماکن نیایش و آرامگاه هایشان بزندان میکشند

آیا فقیه کننده ای هست
نه دیگر فقیه کسی  همی یافت نمیشود
زیرا فقیه هان مُسند را در قُرفه هایشان گرفتار نموده اند
و در تکذیب و تنبیه حکم رانده اند

آیا سلطنت کننده ای هست
نه دیگر سلطنت کسی  همی یافت نمیشود
زیرا سلطنت کنندگان به غارت و چپاول تن در داده اند
و خود فروخته گی را به بیگانگان در وادی غربت
و فروشنده کالاها و غنیمتهای خزانه اقلیم شده اند
و جز خواری و پوسیده گی پیکر و عدم صلاحیت تمدن
برای زنان و مردان غیورچیزی بجا نگذارده اند

آیا اقتصاد کننده ای هست
نه دیگر اقتصاد کسی  همی یافت نمیشود
زیرا با توزیع و تبلیغ های دروغین اقتصاد وارداتی را
به کشور عرضه نموده اند و یک رکود و نقصان مالی ایجاد کرده اند
و سرمایه و ثروت مملکت را به تاراج میبرند

آیا فیلسوف کننده ای هست
نه دیگر فیلسوف کسی  همی یافت نمیشود
زیرا آنان را به عرفان و شناختهای دروغین متهم کرده
و به جای آن فالگیران و رمالان را جایگزین نموده اند

آیا فریشته کننده ای هست
نه دیگر فریشته کسی  همی یافت نمیشود
زیرا فریشته گان خاکی را به هزاران دیو پلیدی محاصره نموده اند
و به قلع و غم آنان پرداخته اند

آیا قاضی کننده ای هست
نه دیگر قاضی کسی  همی یافت نمیشود
زیرا قاضی یان را در محکمه هایشان به خلع قضاوت محکوم میکنند
و به بهای بی بهائی آنان را نزول میدهند

آیا وکیل کننده ای هست
نه دیگر وکیل کسی  همی یافت نمیشود
زیرا وکیلان و موکلان را هر دو در بند می آورند و به شکنجه میکشند

آیا کاسب کننده ای هست
نه دیگر کاسب کسی  همی یافت نمیشود
زیرا کاسبان را برای یک لغمه
به گران فروشی و کم فروشی و احتکار هول میدهند

آیا مردم کننده ای هست
نه دیگر مردم کسی  همی یافت نمیشود
زیرا مردم را محتاج و نیازمند در
حلقه های سرگردان تشویش خاطر و اضطراب نگاه میدارند
تا در کمبود بر آنان حکمرانی کنند

آیا خلق کننده ای هست
نه دیگر خلق کسی  همی یافت نمیشود
زیرا خلق را در اختناق و انقراض هویت مبحوس نموده اند

آیا اُمت کننده ای هست
نه دیگر اُمت کسی  همی یافت نمیشود
زیرا اُمت را در باورهای غلط و خیال پردازیهای مسموم مسخ نموده اند

آیا ملت کننده ای هست
نه دیگر ملت کسی  همی یافت نمیشود
زیرا ملت را با احزاب و گروه ها و سازمان های قبیح خباثت
و دولتهای خشم و خیانت و القاب دروغین به گمراهی کژیدند و گزیدند
و آنان را به گریز از میدان توخالی تزریق
ترس نموده و ترسانیده اند

آیا کمک کننده ای نیست
که مرا یاری کند چون که دیگران حق مسلم خود را از دست داده اند
من نیز میبایست دست بروی دست گزارده
و از دفاع کردن مردم و میهن و اُمت و مملکت
و ملت و کشور و خلق و وطن و آدمیان و سرزمینم بگریزم
و مبارزه را بوسیده و میدان را خالی نمایم
گوئی این چنین میباشد
که میبایست روی خود خویش و سایهء خویش و مایهء خویش
و عنصر خویش و خدای خویش حساب کنم
زیرا دشمن بی حساب و ناحساب بیداد نیستی میکند
و از عدم و نابودی  کبریائی نیز بر نمی آید
پس از تو حرکت توانائی و از خدا قدرت دانائی
ای قهرمان مبارز
ای دلاور رزمجو
ای بی باک قوی ایمان
ای بندهء خدا
ای انسان
برخیز
برخیز

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Rainbow Of LIFE , رنگین کمان زندگی , L'Arc En Ciel De LA VIE

The Rainbow Of LIFE , رنگین کمان زندگی , L'Arc En Ciel De LA VIE

par Kourosh Garegani, dimanche 19 juin 2011, 02:55

زمین گرد گردوئی
در آغوش آسمان کهکشان برنگ آبی می رقصد

و هیاهوی زیبایش در پرتوی نور زرد خورشید
نوای شادمانی زیست میخواند

گُرده گُرده ابرهای اُمید
برنگ سپید نعمت باران را می چکاند

و رنگین کمان را برُخ سمین ماه مهتاب میکشاند
شریانهای انسان زندگی برنگ سرخ قلب میطپاند

و درفش نافذ سرخ آفتاب ناهور و سپید ماهور و سبز شالیزار حیات
روی قله گهواره هستی برافراشته

سرود زندگانی را در گیتی میسراید
ولی شهاب فواصل حوادث

در جنگل سوغات برنگ سبز فرو میریزد
و جدائی می رویاند برنگ جدائی ......

ز رنگین کمان آموز
هنر با هم زیستن

ز آئین و فرهنگ برون داز
ز هم گُسیختن

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The AFFECTION Lettre , مهر نامه , La Lettre D' AFFECTION

The AFFECTION Lettre , مهر نامه , La Lettre D' AFFECTION

par Kourosh Garegani, dimanche 19 juin 2011, 00:24
  
در خلوت نگاه مهرنامه
با پیکان نظر بروی کاغذ سپید روح
در جوهرهء عشق قطره قطره
به سفینهء پلک قلم میزند

و خویش کشانی را به خود شکانی میراند
و شُکوه را به شکوه روی کاغذ مذکور می نویسد
خداوندگار اُنس مهر میگوید بنویس ای نامه نویس
بنویس هر چه دل تنگت خواهد بنویس

شوق نوشتن در تو
نوش تن الهیست مرا ای بندهء ذوق
ز دوست داشتن عُصیانی
عشق ام را به خود خویش

بروی مردمک چشمانت نمیخوانی
پس به دل ببین باشد که بخوانی
همچون نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
لذا دیدگاه را ایستگاه ننگر

زیرا در امتداد هر پیکان نظر هدفی تعیین شده
که محوری را به خط نگاه مداری میکند
در نتیجه تمام جهان بیننده گی در لحظه لحظهء عشق
ز نهان به آشکار هویدا میگردد

حال چنانچه از سفینهء پلک جا بمانی
و در ایستگاه به تماشا بایستی
ظلمات شب را خواهی دید
و تابش پرتوی هر سوژه را چه بدور دست

و یا نزدیک بوسیله ایستگاه مسکون یافته به تماشای
جذب میگردد و گداخته گی وجود ایجاد میکند
که منجر به شکوه و عصیانگری میگردد
که عملکردی بسیار طبیعیست

زیرا فعل و انفعالت حال را مضمون میباشد
پس تنها راه این است
که بدانی که همه چیز تماشایی نیست
و جز او که نور درخشنده و تابناک میباشد

و آغاز و میان و پایان اوست
چیزی نبوده و نخواهد بود جز او
در خداوند پایدار و شادبان زی
والسلام مهر نامه تمام

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

The Light Of LOVE , آذرخش عشق , L'éclaire De L'AMOUR

The Light Of LOVE , آذرخش عشق , L'éclaire De L'AMOUR

par Kourosh Garegani, vendredi 17 juin 2011, 02:35
 
دلم تنهاست
ولی تنش من ام و ها اش توئی

دلم تنهاست
ولی شاخه شاخه انشعابش من ام
راست آمدن یکسان شدن اش توئی

دلم تنهاست
خاموش و بسته ماندن اش من ام
پژواک بردمیدن اش توئی

دلم تنهاست
واگشتن و پاره پاره شدن اش من ام
خو گرفتن و روان بودن اش توئی

دلم تنهاست
شکافتن و نیمه میانه شدن اش من ام
داد ورزی و بینش دیده گاه اش توئی

دلم تنهاست
سربازی و جنگ جدال اش من ام
تن نازی و جُنگ صلح اش توئی

دلم تنهاست
رمیدن و پیچیدن اش من ام
دادن و بخشیدن اش توئی

دلم تنهاست
درهم کشیدن و رنج اش من ام
کس رهانیدن و مهربان مردمی بودن اش توئی

دلم تنهاست
گسلیدن و جدائی شدن اش من ام
رام شدن و یاری یاران بودن اش توئی

دلم تنهاست
پایان کهنه گی و نابودی اش من ام
آغاز ساختن و آراستگی اش توئی

دلم تنهاست
انکار و آشفتگی اش من ام
شایسته گی و یکتائی اش توئی

دلم تنهاست
به تنهای درگذشتن اش من ام
به یگانگی و یکپارچگی اش توئی

دلم تنهاست
غصهء قصه فسانه اش من ام
شادی دل و زهرهء جاودانگی اش توئی

ای دل تنها
راه زیبا کوتاه است
با زیبائی خودخویش اُمید باش و به عُمق بلندی عشق زندگی زیبائی کُن

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

YA ALI , یاعلی , AY ALI

YA ALI , یاعلی , AY ALI

par Kourosh Garegani, jeudi 16 juin 2011, 00:37
 
یاعلی یاعلی دم کردم یاعلی بود
زعالم به عالم سفرکردم یاعلی بود
زهرکوی نام نشان کردم یاعلی بود
تا هر روز شب کردم یاعلی بود
هر شب سحر کردم یاعلی بود
بشرق غرب کردم یاعلی بود
ذیارت بحق کردم یاعلی بود
وجود شمع کردم یاعلی بود
خورشید یابنده کردم یاعلی بود
مه سیمین شمس کردم یاعلی بود
حیدر کرار کردم یاعلی بود
صفدر ابرار کردم یاعلی بود
دل نادعلی کردم یاعلی بود
بابا پدر کردم یاعلی بود
سلطان قلب کردم یاعلی بود
یعنی و معنی مغز کردم یاعلی بود
عین و شین و قاف کردم یاعلی بود
تا بود می کردم یاعلی بود
زجود سجود کردم یاعلی بود
در عمق یاعلی کردم یاعلی بود
یاعلی یاعلی کردم یاعلی بود
لا اله الا الله ولی کردم یاعلی بود
لامقصودی الا الله علی کردم یاعلی بود
لا موجودی الاهو کردم یاعلی بود
علی یا علی یا کردم یاعلی بود
تا بودن بود کردم یاعلی بود
ز نبودن بود کردم یاعلی بود
ز در تا به هرهو کردم یاعلی بود
یاعلی یاعلی یاعلی باب علی بود یاعلی

میلاد مولای والی ولی مرتضی علی
بر همه و همگان خجسته و فرخنده باد

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

The Stone Pigeon , کبوتر سنگی , Le Pierre Pigeon

The Stone Pigeon , کبوتر سنگی , Le Pierre Pigeon

par Kourosh Garegani, lundi 13 juin 2011, 16:13
 
در سینهء آسمان کبود نیم عصر بارانی
بروی جنگل حوادث رویدادها میزدم بال و پری

به ناگاه در عُمق جنگل کبوتر خونین بی پری
بدیدم و فرود آمدم بزیر شاخهء سرو صنوبری

کبوتر گیج و ویج میزد و ره میغلطاند به هر دری
خواندمش ای همکار پرواز و بال و پری

بکجا روی چنین حیران و بی خانه دوش بری
به گوشهء چشم رفت ز هوش و انداخت نظری

بر گرفتم او را و به آشیان زدم پرواز زودتری
کبوتر شکسته بال و گردن ز خون رنگین پری

بشستم سر و پرش را بیافتم ز دیده یک چشم دری
او به تن نیم و به بال نیم و به چشم داشت نیمی

خدا داند که در آن جنگل مخوف چه دلی گزرانده روئی
آبی به گلوی بلایش ریختم و در حلقش دانه ای

بروز سوّم بپرسیدم نامش گفت نامم سنگی
بدل آمدم که باشدش نیم زبانی که دیگر چیز نگفتی

خدایا نمی دانم به بعضی بر بعضی تمامی دهی قدر ندانندی
به بعضی بر بعضی نیم دهی تا توانند کنند قدری

حال به ممیمنت پروردگار نیمهء تنهائیم با نیم سنگی
کنیم هر دو یکی آواز و خوان و آبشخوار همزیستی

این حکایت نمی بود بلکه قصهء من پرنده و سنگی
باشد که ز ایام روزگار شوی خود و خویش ناجی رنگی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique
خدمت دوستان معرفی میکنم
کبوتر سنگی و عکس زیبایش

Advice Of LOVE , اندرزعشق , Conseils D'AMOUR

Advice Of LOVE , اندرزعشق , Conseils D'AMOUR

par Kourosh Garegani, lundi 13 juin 2011, 06:57
    
عشق بدنبال دلاوران و دلبران و دلبختگان عاشق
عاشقان بدنبال عقل و دل و جان و جانان معشوق

یکی برد دل را بسوی وادی بهارستان کمال
یکی کشد دل را چو آهنربا به نگارستان جمال

لیک بیخبران را نباشد زین دیار بوی و دمی
آنان بدنبال کوی بازار و سازند قصر و کاخ کمی

داناست که شناور بر موج یار دل می آرامد بجانان دل
نادان در مال میدود پی پوشاک و خورد حرص و غصهء پول

زین کند و زآن کُند جان را به تن بیمار در بستهء غول
این حکایت تو شنو ای بگوشواره گوش حلقهء دل

مستان همیشه غرق ز سر تا پای معشوقند
اهل دل همواره چسبان بحر خصال خسرواند

چون اندوخته را به زور و مال جاهلیست
زین سبب عشق و کمال را عاقلیست

پس به صفای خود نگر حال به حال
که به کدام واصل و ز کدام فاصل

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

The Love Potion , اکسیر عشق , Le Potion De L'AMOUR

The Love Potion , اکسیر عشق , Le Potion De L'AMOUR

par Kourosh Garegani, dimanche 12 juin 2011, 01:31
شخصی که دانش را به فکر خود سواد گمارد
جز سیاهی مرکب کُتب قدم ندارد
کشمکش رویدادهای پژوهشی

و قیل و قال های فیل سوفانه و مجادله های نظری
نان ذهن و خوراک شکم مردم دربند بیخبر را به سفره دزدان وا میگذارد
و مردم را پیشتر و بیشتر در یوغ و زنجیر اسارت نمیدانیم مقفول سر در گُم میدارد

و قوای حرکت گرفتن و دادن را از دستان
و سخن را از گلوی و آواز را از سینه
و حلق پیشتر می پیچاند و در بند خفه میدارد....

است قلال ، آزادی ، فکر ، استقلال آزادی فکر ، فکر آزادی استقلال ،.......
اندی چه ، اندی شی ، اندی شه ، اندی شک ، اندی شکل ، اندی پرسش ، اندی پاسخ و .............
غیره و ذالک در انزوای سایه و تیره و تار و تاریکی و ظلمت قیر گونانه مفهوم موهومی دارد

و آنانی که دانش و تکنیک و فنون و تجارت را ز بیگانگان صانع آموخته اند
و قرارداد آموختن شان را با مرکب بورس علم جوئی
مردم زحمت کش مالیات دهنده و ثروت کشور امضاء میکنند

به بهای گرویدن در فرقه و گروه و حزب و دولت و حکومتی
با برنامه های القائی و تقلیدی که از پیش ساخته شده
می بایست بدانند که می دانند

چشم و گوش و ذهن و فکرشان
جز این که سلول و ویروس مزدوری را نوشدار میکنند
و حکمران و کلید دار زندان بانی مردم و ملت و خلق و اُمت

خودخویش میشوند چیزی را بدوش نمیکشند
زیرا اینگونه پدیده های ساخته و پرداخته شده
مجلس خیمه شبازی خود فروختگانیست

که سینهء مادر خود یعنی خاک وطن
و شیر پاک را که نیروی مردم و ملت و خلق و اُمت میباشند
را به گاز و گَم گزیده و کنده اند و تُف کرده اند

و علم عاشقان وعالمان معشوق را تهی میپندارند
در صورتیکه این محبوبان و مجذوبان و خاکساران و قادران و پاک بختگان
که با تلاش و کوشش و تمرین و تشویق و تکرار ز خود خویش

عزم را جزم و تصمیم نسخ را راسخ نموده و کس خود خویش را به می خو آه ام و نه میدان ام
و خواست کس خود خویش را به بله میدان فرآهنگ ام مبدل نمائیدند
و توانائی کس خود خویش را می یابیداند

و در سیر و سلوک و ریاضت و مراقبه معنای واژهء را که
در ابتدا همه چیز کلمه میبود را می یافتند
زیرا واژهء کلمه بدون کس

فهم واقعی درعمل به کار
و انجام و ایجاد ندارد
پس

هر شخصی قالبیست
از عناوین که مصنوعیست که
نه بوئی و عطری دارد و نه هیبت و جاذبه ای

لذا هر شخصی کس نمیتواند باشد
زیرا هر کس کسی دارد
یار نو رسی دارد

من هم تو را دارم جانم
حق تو را نگاه دارد
پس لذا

چیست کس؟
کس کیست؟
کس کجاست؟

کس چگونه است؟
کس کدامین است؟
کس کامک کیست؟

کس بشنوائی شنیدن گوش گوشدارهست
کس بتماس لمسیدن لامسه پوستدار هست
کس بدیدار دیدن چشم چشمدار هست

کس بچشیدن مزه زبان زباندار هست
کس ببوئیدن شامه بینی هوشدار هست
کس سلامت و امنیت و خدمت و پایداری و برقراریست

کس آرامش و متانت و دیانت و شجاعت و بیداریست
کس حرارت دل پذیروآغوشی باز و لبخند و خوش آمدیست
کس دکتر و مهندس و تاجر و دانشمند و هنرمند نیست ولی همهء این نیستها در او هست می یابد

کس انسانیست آزاد به واقعیت و حقیقت و معرفت و طریقت و شریعت
کس مهربان بخشنده آموزنده همدرد و دوست همراه عشق است
کس نگاه علم عقل عبید عشق عتیق عمیق است

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

The Along Love , در امتداد عشق , Le Long De l'Amour

The Along Love , در امتداد عشق , Le Long De l'Amour

par Kourosh Garegani, vendredi 10 juin 2011, 19:26
 
سلام بردوست مُروتم و دشمن مُداریم

بحق که در پرتو نور رحمت خداوندگارجهانیان سلامت و تندرست باشید
عزیزان زبان شما را تکلم ندارم و از فرهنگ گوناگونی تان چیزی نمیدانم
یکایکتان دانستن راه خود میکنید و با سر کوبی یکدیگر از هم فاصله میگیرید

و بوقت همبستگی فکرانتقام را از صندوقچهء خاطرات ذهن خود بیرون کشیده
و تلافی زمان از دست رفته را بجا می آورید و با جاه طلبی سرشار از خودبینی
یکدیگر را ممنوع  و رد  احساس میکنید و محکوم به نداشتن و یا زیاد داشتن غیره مینمایید

ای جانان در این لحظات امتداد عشق به ساعت صفر
شما که هستید؟
و به کجا روانید؟
و به کی باز می آیید؟
و به کدامین مصلح هستید؟
و آیا به مدد کامک هستید؟

براستی چه چیزی راست است و چه چیزی ناراست
تمام چیزهای را که تا به آلان راست نشان میدادند ناراست بوده
و در رسانه ها ی خبری به اطلاع میرسد
که ناراستی ها درست از آب در آمده

پس زمانی که ناراستی را براست راستی میکنند
انتظاری از راستی که به ناراستی ناراست می شناسانند نمیبایست داشت
لذا  ِکی کی کجا کدامین کمک کننده ای براستی راست است
و  ِکی کی کجا کدامین ناکمک کننده ای براستی راست است

و  ِکی کی کجا کدامین کمک کننده ای براستی ناراست است
و  ِکی کی کجا کدامین ناکمک کننده ای براستی ناراست است
و  ِکی کی کجا کدامین کمک کننده ای بناراستی ناراست است

چنانچه واقعه ها در چشمان ذهن نمی گُنجد آنآن را در چشمهء قلب بشوی
و در مقابل آفتاب وجودت بعرض و طول و ارتفاع و بُعد و نوسان بگزار خواهی دید
که چگونه قله ها و نهنگان نیز در آن به ریزی خود شرم کرده
و سر سجود را در امتداد عشق به  لبان محراب خویشت خواهند گزارد

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

Although a flower..... , ..... اگر چه یک گل , Bien que une fleur.....

Although a flower..... , ..... اگر چه یک گل , Bien que une fleur.....

par Kourosh Garegani, vendredi 10 juin 2011, 01:46
 
ای دوست
ای که تو گُل وجودی
به الطاف حضورت
مرا قوی دار

ای دوست
تو به مغز بکری
تو به قلب ذکری
تو به جان شکری

ای دوست
تو به زبان شیرینی
تو به نگاه گلی
تو به یاد شمعی

ای دوست
تو به رفتار آغوشی
تو به کردار لطیفی
تو به پندار شکلاتی

ای دوست
تو به خنده هلال ماهی
تو به دل آتشینی
تو به انجام قهرمانی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

The Esprit Of LOVE , روح عشق , L'Esprit De L'AMOUR

The Esprit Of LOVE , روح عشق , L'Esprit De L'AMOUR

par Kourosh Garegani, mardi 7 juin 2011, 02:02
 
قلبی سر شار از محبت فراسوی سوز ها مینهد پا به ماوراء
روحی مملو از عشق فراسوی مرزها می آفریند راز ماوراء

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

The Speculation Of Corpse , مرده خواری , La Spéculation De Cadavre

The Speculation Of Corpse , مرده خواری , La Spéculation De Cadavre

par Kourosh Garegani, dimanche 5 juin 2011, 14:24
   
خیلی ها مرگ خیلی ها را خواستارند
خیلی ها سقوط خیلی ها را خواستارند
خیلی ها حبس خیلی ها را خواستارند
خیلی ها نابودی خیلی ها را خواستارند

خیلی ها ذلالت خیلی ها را خواستارند
خیلی ها خواری خیلی ها را خواستارند
خیلی ها سرگشته گی خیلی ها را خواستارند
خیلی ها گمگشته گی خیلی ها را خواستارند

خیلی ها بی آبروئی خیلی ها را خواستارند
خیلی ها بیماری خیلی ها را خواستارند
خیلی ها نابسامانی خیلی ها را خواستارند
خیلی ها ورشکسته گی خیلی ها را خواستارند

زیرا خود را در نقطهء مهیب کوری قرار میدهند
که هیچگونه روئیت واضحی نه نسبت به موقعیت خود
و نه به برقراری خود و نه به طرف هم نوع خود دارند
و بدون اینکه توجه ای به نقاط ضعف و قوی
و مشترک و شباهتها و تضادهای کامل کنندهء یکدیگر داشته باشند

شعارهای زهرآگین خود و تیرهای بلا و مصیبت را
بروی رقیب مقابل انتقال و پرتاب میدهند
و کسی شهامت جای گزینی خود را
در ایستگاهی که حریف مقابل آن را مشغول نموده را ندارد

و تنها خواستار خواسته ناخواسته خود میباشند
و کافیست که عده ای نادان نیز از این معرکه حمایت کنند
و یا جاه طلب و فرصت جوی بخواهند از این آب گل آلود
مرده ماهی صید کنند بزبانی مرده خواری نمایند
   
کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Sing Of God , آوای جان , Le Chant de Dieu

The Sing Of God , آوای جان , Le Chant de Dieu

par Kourosh Garegani, dimanche 5 juin 2011, 12:28
ای عاشقا ای عاشقان بدمید آوای جان
که هم اوست آتش دلروح جان
تا بوده و وَدوُد ناب
معبود اوست جانان جان

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Epic , حماسه , L'Épique

The Epic , حماسه , L'Épique

par Kourosh Garegani, dimanche 5 juin 2011, 01:31

خوشابحال دوطفلان مُسلم که سران را به درگاه یزدان پاک دادند
با دانسته و یا ندانستهء کودکانه ، با خواسته و یا نخواستهء طفلکانه
هر دو با افتخاری مُسلم دربی گناهی به عزای پدرشان

به ناله و شیون سوگواری
آخرین نفسهایشان را درگذرگاه تاریکی
به سینهء شهد نخلستان در شهادت تسلیم دادند

آری همه فکر میکنند که همچون حماسه ای دیگر تکرار نمی شود
دیگر فرزندی در سوگ پدر نخواهد مُرد ولی زهی خیال باطل
که ستارگان بدنبال یکدیگر میدوند

همچنان که پدران و مادران صلح بدنبال حمایت از فرزندانشان میدوند
فرزندان گُلها نیز در پی والدین خود می روند
اختران گرد افشان هالهء میغ تودهء ابرهای سحابی را برای غُرش رعد و برق می پرورانند

تا بوی تازگی و طراوت باران خوش رحمت را به مشام مردم ملت و خلق اُمت برسانند
قاصدان مقصود ، عاقلان معقول ، عاشقان معشوق ، قادران مجذوب و مُحبان محبوب
همه و همگان این حکایت را میدانند که پس از عزاء و سوگواری

مولودی و عروسی میباشد بقولی پایان شبه سیاه سپید است
چنانچه خدا خواهد و خداوند آنچه را میخواهد که مردم ملت خلق اُمتش میخواهد
پس ای همه و همگان در خواسته های ناخواسته خود تجدید نظر کنید

و بدانید که فقط ابلهان هستند که در حماقت خود پافشاری میکنند
و نظرخود را برای گزینش ممتازترین و اعلاء ترین
بجای پلید و زشت و بد عوض نمی نمایند

روز پس از شب شود نیمروز و عوض میشود
شب پس از روز شود یکروز و عوض میشود
هفته پس از هفته شود دو نیمه ماه و عوض میشود

ماه پس از ماه شود فصول سال و عوض میشود
سال پس از سال شود دوره و عوض میشود
حرف پس از حرف شود الفباء و عروض میشود

قیل پس از قال عوض میشود
سن پس از سن شود خشت عمر و عوض میشود
آدم پس از مرگ شود خاک و ارض میشود

پس بدرستی در راستی
بخواهید تا خواسته شوید
و بخوانید تا خوانده شوید

که خداوند یار و یاورتان باشد
آمین
یا رب ارباب ادب رضا
کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

LOOKING YOUR SELF , خویش نگاهی خود , REGARDE TOI

LOOKING YOUR SELF , خویش نگاهی خود , REGARDE TOI

par Kourosh Garegani, jeudi 2 juin 2011, 04:19
 
هیچ باوری را اجبار نیست
اجبار کردن را باور نیست
دانستن این که میدانید باور نیست

ندانستن این که نمیدانید باور نیست
دروغ گفتن باور نیست
سکوت مملو از خاموشی باور نیست

رویدادها به روز نامه میگردند باور نیست
تابع بودن باور نیست
نگارش تاریخ باور نیست
فریاد تهی خواندن باور نیست

آیا اشکی یافت میشود که زخمی را التیام بخشد
آیا لبخندی یافت میشود که آتش چشمانی را افزون بخشد
آیا دستی یافت میشود که قلم صلح را امضاء بخشد

آیا قلبی یافت میشود که قلهء عشق را پیموده بخشد
آیا نگاهی یافت میشود که گمشده را آغوش بخشد
آیا زبانی یافت میشود که سموم را پادزهر بخشد

نگاهبانی قلبی از دوستت دارم باروری باور بخشاست
پدر و مادر را قدرت شمردن باروری باور بخشاست
نیاکان را ارج نمودن باروری باور بخشاست

به حال احترام نمودن باروری باور بخشاست
ما بین هر انتخاب، اعلاء را از بهترین گزیدن باروری باور بخشاست
عمل خود خویش را باروری کن به نگاهی تا باور بخشا گردی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The Mourning Stars , سوگواری کواکب , Le Deuil Des Etoiles

The Mourning Stars , سوگواری کواکب , Le Deuil Des Etoiles

par Kourosh Garegani, samedi 4 juin 2011, 22:48
    
 در این میدان بازار پوست کنی
سیاست مدران معرکهء اتحاد و محا فظه کاران تند مجاز
و اصلاحگریان خود باخته بدنبال چهرهء مدل میگردند
که آخرین شگردهای آرایشی رنگارنگ خود را که در مدارس سیرک عالی پارلمانی
واقع در فرنگستان که بهمراهی اژنویان آموخته اند

را بروی صورت عروسکهای خیمه شب بازی همبستگان کام به کام بکارگیرند
تا به کار زار سلطه جوئی نوینی راه یابند
و با گامهای حریص و تشنه گلوی مردمان بی خبر را به جهالتشان سلاخی کنند
دیگر حتی شیوهء با پنبه بریدن نیز تأثیر ندارد
آنها با بزک کردن مردم را به میدانهای کشتار میخوانند

و با اعلان فراخوان های متفاوت تمام سعی خود را بکار میگیرند تا بتوانند
جماعتی را نه ببخشید گروهی را خیرمعذرت میخواهم دسته ای را
و با ارض پوزش راه پیمائی را به نشست کشند
و همه را در آنجا با تیترها و عناوین گوناگون مسموم کنند
آنها میکُشند و بزرگداشتها ایجاد میکنند برای آنکه باز بکُشند

این مکاران سیاس سوء استفاده گر
حتی به تشیع جنازهء مرده ای و عزاداران داغ داری پوزخند نظربازی می اندازند
ای ملت غیور دیگردر سوگواریهاتان مرده گانتان را بردوش نکشید
آنها را در حیاط منزلتان بسوزانید خاکستر نمک شده اشان را در نمکدانهای خانه هایتان نگاهدارید
تا به أخم و تأخم باتون های برقی مأموران حراست از جهالت سنگ کوب و داغ نگردید

ای خلق مبارز دیگردرمراسم تدفین ازدست رفتگانتان سیمای غم را با رنگ عزا آذین مکنید
زیرا دلقکان رنگ شده و ساخته و پرداخته همه چیز را برنگ ریا و شقاوت و تزویر نقاشی میکنند
ای اُمت ایمان دیگر در عزاداریهیتان کلام خداوند را بزبان مرثیه نخوانید چون واعظان فقیه قبیه خود فروخته
با گنده لاتی میدان پوست زوزه خواهند کرد
آری ای مردم ملت و ای خلق اُمت دیگر اینچنین انتخاب مکنید

زیرا در این گردن کش دولت پرستان
انتخاب شما
انتقام از یک آ یک و تک آتک شماست
دل قوی دارید دل قوی دارید
که پیروزی از آن شما خواهد بود

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۹, دوشنبه

To FIND Your Self, یافتن خود خویش , De TROUVER Soi Meme

To FIND Your Self, یافتن خود خویش , De TROUVER Soi Meme

par Kourosh Garegani, lundi 30 mai 2011, 01:28
 
آری ارزشش را داشت و دارد و خواهد بود داشت
همینکه بدانی و میدانی و آموختی که دانسته ات
یعنی انجام زندگی دادن را به خود و دیگر خویشی انتقال دهی

سهم عظیمی را در چرخش و گردش گیتی بعمل آوردی
و این تنها و تنها تو بوده ای که میتوانستی و میدانستی
و میخواستی مسئولیت را پذیرا گردی

مسئولیتی را که کس دیگری لیاقت و شایسته گی آنرا
به اندازه کافی نداشته بود پس لذا سالها سپری گشت تا تو بدانی
می توانی آن تویی بشوی که الآن من هستی

یعنی منی که از تو جدا نیست و تویی که از من بنزدیکی دور نیست
آری لازم است که گاهی در نقطه ای دور واقع گردی
و وقوع تولد خود خویش را بنگری

و ببینی چگونه زیبایی خلق میگردد
و جلوهء آفرینش را در طبیعت به خداوندگاری مییابد یگانه و یکتا
آری ارزشش را داشت و دارد و خواهد بود داشت

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

The Arrow Of Safety , پیکان سلام درود , Le Flèche De Salut

The Arrow Of Safety , پیکان سلام درود , Le Flèche De Salut

par Kourosh Garegani, dimanche 29 mai 2011, 14:39

پیکان سلام درود میشکافد سینهء جسم و جان و کلام
گوش هوش شفاعت میدهد به نُقل روح علیک السلام

صدای طنین دلنوازت فراخوان خداوندگاری میدهدم
ای مرغ خوش الحان تو هُدُهد سلیمانی یا کبوترایزد پیام

تو زناکجا کجائی که بوی گُل عطری شنیدم و ننچیدم
پژواک نغمهء آواز روانت به سماء می خواندم

مد رود سخن خوش پریت همچون سلاله میداردم
بخوان بخوان ای بانو قوی افلاک پری تاک پاک خاکیم

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

That Doctor A.SHARIATI to Hakim A. FERDOSSI , از دکتر شریعتی تا حکیم فردوسی , De Docteur A.SHARIATI AU Hakim A.FERDOSSI

That Doctor A.SHARIATI to Hakim A. FERDOSSI , از دکتر شریعتی تا حکیم فردوسی , De Docteur A.SHARIATI AU Hakim A.FERDOSSI

par Kourosh Garegani, dimanche 29 mai 2011, 08:38
!!مردها در گسترهَ عشق، به وسعت غیر قابل توجه نامردند!!
برای اثبات کمال نامردی آنان، تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده ی یک زن،
احساس می کنند مَردند
...!!!
تا وقتی که قلب زن عاشق نشده، پست تر از یک سگ ولگرد، عاجزتر از یک فقیر،
و گداتر از همه ی گدایان ساحره، پوزه بر خاک و دست تمنّا به پیشش گدایی می کنند...؛

امّا همین که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد، به یکباره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!
و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نامردی جستجو می کنند
...!!!!
"دکتر علی شریعتی

زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از هر دو ناپاک به
زنان را ستائی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسا

شاهنامه فردوسی
حکیم ابولقاسم ابو منصور فردوسی

زنان را به گیتی بود یک هنر
نشینند و زایند شیران نر

شاهنامه فردوسی
حکیم ابولقاسم ابو منصور فردوسی

با توجه به این که
مردان و زنان در بالین و آغوش زنان زائیده شده و به شیر خوراک میگردند

و باز لازم به تذکر ست
که بشر هر آنچه خورد آن شود

البته میبایست دید که این گفتار دکتر علی شریعتی
در کدام شرایط و تحت عنوان چه مطلبی در کدامین کتاب ایشان

و در چه مقطعی از بینش ایشان گفته شده است
و بنده بالشخصه از دکتر چنین پرسشی راخواهم نمود که
شما نیز بعنوان یک مرد خود را در این وادی قرار خواهید داد یا خیر؟

که متاسفانه خود ایشان حضور ندارند ولی اینرا میتوان از طرفداران ایشان یا
خود دوست گرامی که این مطلب راعنوان نموده پرسید.....
و اینکه منظور خودایشان از پرسش چنین سوالی و نظر خواهی چیست؟

و سوالی که میبایست زمیمهء این پرسش نمود این است که آیا خود شما
دوست گرامی در زندگی مردی را به عنوان پدر یا برادر یا شوهر یا دائی یا دوست
داشته اید و چنانچه به مطلب دکتر شریعتی استناد میورزید یعنی اینکه بسیار واضح است که

همه مردها را در این متن میگنجاند چون دکتر گفته و تایید نموده لذا
 پس این مطلب نیز میتواند صادق باشد که از چنین مردانی
زنانی نیز پدیدار میگردند که آنها هم در این حوضه بی تقصیر نخواهند بود......

و نامردی و نازنی بصوت یک حلقه در عالم گیتی
 به گردش خواهد ماند
و دوم اینکه حتی اگر نسبی باشد و یا مطلق باید دید آن مردان و زنان

در آغوش و در بالین کدام زن رشد و نمو کرده
و تحت کدامین شرایط و ظوابط و روابط و قید و بند
این عمل نامردی و نازنی را به گونه ای از قوه به فعل در آورده اند ......

حال خود شما چی فکر میکنید دوست گرامی
بنظر شما کدام یک را میبایست پذیرفت

حال خود شما چی فکر میکنید دوست گرامی
بنظر شما کدام یک را میبایست پذیرفت

 نامردان دکتر علی شریعتی که خود او نیزیک مرد می بود؟
یا گفتار حکیم ابولقاسم ابو منصور فردوسی که خود او یک مرد پارسا می بود ؟

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

THE SUICIDAL , خود دیگر کُشی , LE SUICIDE

THE SUICIDAL , خود دیگر کُشی , LE SUICIDE

par Kourosh Garegani, samedi 28 mai 2011, 15:17
رخنهء عیوب در تار و پود مدنی
میخراشد هستهء جامعه خانوادهء فرد را

خنجرغیوب در تار پود قضائی
میخراشد هستهء جامعه خانوادهء فرد را

دشنهء عقوب در تار پود سیاسی
میخراشد هستهء جامعه خانوادهء فرد را

رُسوخ خوروف در تار پود روان
میخراشد هستهء جامعه خانوادهء فرد را

خراشیدن و پوسیدن را رها کنید
ای بیخردان سموم گسار

امانت خود خویش را به قتل مرسانید
به که میسپارید آنچه را که از آن خود ندارید

چه چیز را میستائید
که ستانیدن ندارد

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

The CORPSE , جسد , Le CADAVRE

The CORPSE , جسد , Le CADAVRE

par Kourosh Garegani, samedi 28 mai 2011, 14:04
 
جسدم را یافت نخواهی کرد ای کرده را به کرده
بسیار دل نشین

سخن نفسم را نخواهی شنید ای گفته را به گفته
بسیار گوشنواز

روی و رُخسارم را نخواهی دید ای دیدهء به دیده
بسیار چشم نگار

بدلالت و درآیت و فرآهیختگی ببخش مرا ای همگان و همه آفریده
گر غلط گویم و راست

گویم من آنچه آید که او خواست تلخ و شیرین گداخته
نه به نازم و نیاز نه به تازم و باز

هر چه هستم آن هستم
خود توی خویش پرداز

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

The Littel LOVE , کودک عشق , Le Petit D'AMOUR

The Littel LOVE , کودک عشق , Le Petit D'AMOUR

par Kourosh Garegani, vendredi 27 mai 2011, 01:25
 
عشق علم ادب است
و زبان کودک سخن عشق میباشد
زبان کودک را کودک می فهمد
بخاطرهمین خداوند کودکان را دوست میدارد
چون سر تا پا عشق اند

بیائیم یک کودک عشق
بی گناه و کامل و انسان باشیم
هنوز قطار و اتوبوس عشق در امتداد لحظات
منتظر مسافران مهر و سحر خیزان رستگار
و آزادگان دو جهان و فیروزگان رنگین کمان میماند

درنگ نکنیم
و سوار بر ارابهء شهابگین
محبت بیکران گردیم
زیرا
همه عشقیم به معشوق

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

The Donkey knowledge , دانش خر , la Connaissances D'âne

The Donkey knowledge , دانش خر , La Connaissances D'âne

par Kourosh Garegani, jeudi 26 mai 2011, 01:02
    
هر کج و لج مووجی لوءلوء نداند گوهرست
زین کتاب و زآن فقیه آخر نداند خرخرست
گنده لات مکتب پالون قبیه گر هم بداند شرخرست
ای دخمل و مخمل پسرعلم عشقست که سرورست

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

The Blood Tears , اشک خون , Larmes De Sang

The Blood Tears , اشک خون , Larmes De Sang

par Kourosh Garegani, mardi 24 mai 2011, 22:49
 
خنده ها گمگشته در کوی و کوچه و میدان
دیگر لطیفه و طنزی تبسم را نمی آفریند
غمخانه مردم گاهها مملو از درد و خون گریهاست

مردم با دوبار شنیدن یک فکاهی دیگر بخنده نمی آیند
همان مردم باشنیدن هزار و یک مصیبت
هزاران هزار قطرهء خون آبهء اشک

را از چشمانشان سرازیر میکنند
عجب مردم ملت عجیب امتی هستند
که لبهایشان بخنده نمیرود

ولی چشمانشان به مرگ میرود
و اشکانشان به اشک
پشت اشک روان است

نه اشک شوق
نه اشک ذوق
نه اشک شفیق
نه اشک شواهق
نه اشک شوارق

بلکه اشک شماتت
عجب مردم ملت عجیب امتی هستند
این خلق چه بروز و روزگار

نیاکان و نی مده گان و ینده گان و مانده گان و زنده گان خودخویش آورده اند
خدایا به انت ضار ویشت به آنها رحم کن زیرا آنها هیچ ترحمی بر هم ندارند
ای مهربان مهربانترین ای بخشنده بخشایشگر

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

WOMEN AND MAN , زن و مرد , LA FEMME ET L'HOMME

WOMEN AND MAN , زن و مرد , LA FEMME ET L'HOMME

par Kourosh Garegani, mardi 24 mai 2011, 01:02

آزادی با تو ای زن سرائیدن دارد
برابری با تو ای مرد سرائیدن دارد

بیتائی با تو ای زن سرائیدن دارد
یکتائی با تو ای مرد سرائیدن دارد

انسان با تو ای خداوندگار ام سرائیدن دارد
عشق با تو ای پروردگار ام سرائیدن دارد

خدائی با تو ای رب ادب ام ستائیدن دارد
دریائی را با تو ای معبود ام شنائیدن دارد

قله ای را با تو ای مقصود ام نورد دیدن دارد
جنگلی را با تو ای منظور ام شکافیدن دارد

بادی را با تو ای منصور ام وزیدن دارد
اقیانوسی را با تو ای مسعود ام عُمقیدن دارد

صحرائی را با تو ای مالک ام پیمودن دارد
کهکشانی را با تو ای مجید ام عرشیدن دارد

دوستی را با تو ای محبوب ام مجذوبیدن دارد
همه چیز و نا چیز و هر چیز و شی چیز و چیز چیزی

را با تو ای محجوب ام مکشوفیدن دارد
نوشیدن با تو ای جانان جان ام مستیدن دارد

پس مینوشم می صفایت را بسلامتی در تو و با تو
ای معشوق ام که جان به جانان جان سپردن دارد
کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

LIFE IS LIVE IN LOVE , حیات زندگی به عشق است عشقی , LA VIE EST VIVRE EN AMOUR

LIFE IS LIVE IN LOVE , حیات زندگی به عشق است عشقی , LA VIE EST VIVRE EN AMOUR

par Kourosh Garegani, dimanche 22 mai 2011, 20:54
 
در ابدی بودن حیات شکی وجود ندارد
درگذشت گذشتهء حیات شکی وجود ندارد
در آمدن فردای حیات شکی وجود ندارد

و حال را گزراندن به حیات که فردا خواهی بود یا نه؟
و حال را گزراندن به حیات که دیروز بودی الآن چه؟
و حال را گزراندن به حیات که آنقدر زندگی کن که میخواهی یا نه؟

و حال را گزراندن به حیات که زندگی را کردی یا نه؟
و حال را گزراندن به حیات که زندگی را به انجام زندگی رسانیدی یا نه؟
به آن شک کن!!!!!!!

زیرا این پرسشی است که در نهایت ذره بودن
در حیات از حیات خود خویش میبایست پرسید
و آن زمان که میخواهی این پرسش را پاسخ گوئی

آنقدر کوتاهی و لجاجت میکنی
که هم وقت پرسش کردن را از دست میدهی
و هم وقت جواب یافتن را باز نمی یابی

و هم وقت شک را به شک نمیدانی
و هم زندگی را به حیات وآ میگذاری
و هم خود خویش را به وآپسین لحظات به فراموشی می سپاری

پس
زندگی حیات کن برای زندگی
و خویشی کن برای خوشی
و دل خوشی کن برای دوستی
و خودی را دیگری کن برای زندگی
و زندگی را خود خویشی کن که حیات دیگری در تو زندگی یابد

آنوقت میدانی که زندگیت حیات یافته
وهستی و خواهی بود
و آنچه بودی خواهی ماند یعنی حیات زندگی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

ONLY HIM COMING ALON , تنها او به تنهائی خوش آید همی , SEULEMENT LUI VIEN SEUL

ONLY HIM COMING ALON , تنها او به تنهائی خوش آید همی , SEULEMENT LUI VIEN SEUL

par Kourosh Garegani, dimanche 22 mai 2011, 16:29
 
بشر ها به آموخته گی فراموش میکنند
مردها زود بتحمل و صبوری دیرینه فراموش میکنند
زن ها خیلی زود به اقتضای زمانه و عادت ماهانه فراموش میکنند
زیرا در زیر خروارها سکون خویش را به دستان سکوت فریاد مسخ و دفع میکنند

و ساکن مقبرهء خیال تکنولوژی و فن آوری در قصر ملنگین شده ای میگردند
چون که دشمن با ساز و دُهول بزاق عتشش را مترشح میکند
و حریفان اش را بخواب علم ثروت می میراند

و به آنها آرزوهای سنگی دشوار تغذیه
و خیالات واهی سهل تزریق و آویزان میکند
تا در قالب غلبهء خود چیره باشند و بمانند

سلام درود بر شما یاران و یاوران بیداری
که با شجاعتی دلاورانه آرزوهای سنگین چاله های فلاکت و فضائ
مسموم و غداران ظالم را از دل و دماغ خویش راندید
تا لحظه به لحظه جویای بیداری ایمان باشید

و برای اینکه در بی زمانی به آنزیم عمل لحظهء بیداری قدم نهید
و پیوسته و آهسته شهد دانا
و بُرنای خردجان آفرین را به کام رویائی مزه وضوء کشید
ای دلپذیران دیدهء حق و راستی

به درستی اطمینان بدانید
به درستی اعتماد بدانید
به درستی افتخار بدانید
به درستی انتخاب بدانید
به درستی انتظار بدانید
زیرا
دژخیم بتنهائی نمی آید همی
عشق بی یار نمی آید همی
جنگ بی جدال نمی آید همی
دهول بی نواز نمی آید همی
عشوه بی ناز نمی آید همی
خانه بی معمار نمی آید همی
وطن بی عطر بو نمی آید همی
خبر بد تنها نمی آید همی

مهر بتنهائی می آید همی
خبر خوش بتنهائی می آید همی
تنها او به تنهائی خوش آید همی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

The MIRROR did not SMELL , آئینه بوئی ندارد , Le MIROIR n'a pas ODEUR

The MIRROR did not SMELL , آئینه بوئی ندارد , Le MIROIR n'a pas ODEUR

par Kourosh Garegani, samedi 21 mai 2011, 13:12
 
سلام
ای شه و شهزادهء عزیز دوست گرامیم
سلام
ای فقیر و حقیر لذیذ حبیب دوستداریم

با دوست زیستن حلقهء زوج بقاست
زین حلقه دوری جُستن گلنار فناست

در پی دلبری خُفتن رویائی بی انتهاست
زین رویاء روی گردانیدن خود زندانی هاست

بوی دلجوئی یافتن همی یار خداست
سیر بی اسفار کنی سیلی جداست

گر تن و پیکر به هر خوان ایستن کند دانی دونیست
ز قمر آموز که کن اد روح و روان بهر گاه ایست

تا مهتاب بسوزاند جسم و بدن ثریای باشست
خدا انسان طبیعت آدم عشق بحر هر روزگارست

بهاریدن با بود معبود گاهست
بخرام و نزد خویش آی که این معشوقیست

پرتو آسودگی زین درخشش خورشیدگیست
آئینه شکننده و بوئی ندارد ز بوی خویش جوی که این آئین گیست

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

COME All together , بیائید همه باهم باشیم , VENEZ tous ensemble

COME All together , بیائیدهمه باهم باشیم , VENEZ tous ensemble

par Kourosh Garegani, samedi 21 mai 2011, 04:15

بیا ای یار و سر باز
بیا ای دوست و دشمن

همه مال هم باشیم
همه غمخوارهم باشیم

همه فعال هم باشیم
همه قانون هم باشیم

همه دین هم باشیم
همه شادی هم باشیم

همه درمان هم باشیم
همه آزادی هم باشیم

همه خاک هم باشیم
همه آسمان هم باشیم

همه ماه هم باشیم
همه ستاره هم باشیم

همه نورهم باشیم
همه دریای هم باشیم

همه یک تن با هم باشیم
همه اُمید هم باشیم

همه سخن هم باشیم
همه عشق هم باشیم

همه روح هم باشیم
همه جان هم باشیم

همه رنگین کمان هم باشیم
همه می ناب هم باشیم

همه مسئول هم باشیم
همه بیدارهم باشیم

همه حافظ هم باشیم
همه چشمهای هم باشیم

همه دستهای هم باشیم
همه گوشهای هم باشیم

همه پیغام هم باشیم
همه همدل هم باشیم

همه همقدم با هم باشیم
همه یکی با هم باشیم

همه یکپارچه با هم باشیم
همه باش هم باشیم

همه یک صدا باهم باشیم
همه مهد مسیح باشیم

همه مسیح خدا باشیم
همه مهدی یک ناخدا باشیم
       
کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

DANCE WITH GOD , رقص با خدا , DANSE AVEC DIEU

DANCE WITH GOD , رقص با خدا , DANSE AVEC DIEU

par Kourosh Garegani, vendredi 20 mai 2011, 01:18
خدایا میگویند که اسلام در خطر است
ولی این جانهای اُمت بینواست که خطرست

خدایا میگویند که مسیحیت در خطر است
ولی این دلهای مردم پاکباخته است که خطرست

خدایا میگویند که کلیمیت در خطر است
ولی این تن های ملت سوخته است که خطرست

خدایا میگویند که زرتشتیت در خطر است
ولی این پیکرهای آداب است که خطرست

خدایا میگویند که تمدن باستانی در خطر است
ولی این فرهنگ تولد هاست که خطرست

خدایا میگویند که هنر دانش در خطر است
ولی این تکنیکهای فن آوریست که خطرست

خدایا میگویند خانواده در خطر است
ولی این جوامع بی مرز است که خطرست

خدایا میگویند اهل بیت خدا در خطر است
ولی این بیخدائی است که خطرست

خدایا میگویند
مردم باور ندارند که توانایی باور دارند
ولی این باورهای غلط است که بارورست

خدایا میگویند
ملت باور ندارند که دانایی باور دارند
ولی این تکرار اشتباهات مکررست که حماقت آورست

خدایا میگویند
امت باور ندارند که خلاقی باور دارند
ولی این تقلید کورکورانست که خفقان کاربرست

خدایا تو خود خطر آفرینی پس خاطر را خود گردان بیخطر
در صلح بی جنگ و آرامش بی رانش و عشق بی تنفر
دوستی بی دشمن و خوشوقتی بی بخت و فکر بی کفر

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

The lesson of the LOVE , درس عشق , la leçon de l'AMOUR

The lesson of the LOVE , درس عشق , la leçon de l'AMOUR

par Kourosh Garegani, lundi 16 mai 2011, 01:16
 
چشم در مقابل چشم
پیکان نگاه را به قلب مردمکها رها میکند بنام عشق

لب بروی لب
گلنار قرمزین را طلب میکند بنام عشق

دست در دست
داغی نوازش را به هم می آساید بنام عشق

سیما به سیما
زشت پلید را به بهشت برین دعوت می نماید بنام عشق

سینه به سینه
قلب زندانی را می طپاند بنام عشق

دوری و بی وفائی
نزدیکی را بیاد میکند بنام عشق

چهره خمیدهء دلربای
مرثیهء انتقام را به سوگ میخواند بنام عشق

یکی سرشار از رنج و درد و درمان بی روا
یکی مملو از سرزنش و قصاص و حبس بی نگار

کجاست آن عشق معشوقانه
میان آسمان بیکران و زمین پُر کلام

کجاست آن عشق
افسانه همیشه جاودان

کجاست آن پیوند
لیلی و مجنون اندر خُمار

کجاست آن عشق
عبرت و مشق روزگار

برندگی عشق ز عیش و شرمنده گی نیست
بُرندگی عشق ز پیش و شورنده گی نیست
پرندگی عشق ز بیش و شیرین قنده گیست

بخوانید درس تن فرعشق را بنام عشق
که عشق بهنام عشق است بنام عشق

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

The Maestro Music , آهنگ استاد , Le Musique De Maestro

The Maestro Music , آهنگ استاد , Le Musique De Maestro

par Kourosh Garegani, mercredi 11 mai 2011, 14:22
 
چشم به چشم در گردنهء روزگار
لب به لب در پرتگاه تنهائی
پلک به پلک در سهمناکی تاریکی

پله به پله در سقوط ظلمت
نُت به نُت در پرتو مهتابی
موج به موج در لرزش نسیم

پرده به پرده در یگامهء موسیقی
کشیدن انگشتان بروی هالهء گوش نگارست
و زم زمه کردن نجوائی یست

که او را فرا میخواند به رقص یکتائی
در شبستر روستای دل
حال بنواز ای آهنگ استاد

که وقت وقت شنیدن
آوای خوش
رقص هنر است

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

Too much..... , بیش از حد , trop des.....

Too much..... , بیش از حد , trop des.....

par Kourosh Garegani, mercredi 11 mai 2011, 00:53
 
Too much of justice kills the justice
Too many texts legislative kill the law

Too many lies kill the truth
Too much of objectivity kills the freedom

Too much intellectuality kills the feeling
Too much of individualism kills the family

Too much of injustice kills trust
Too much of fear kills the perseverance

Too much of disappointment kills the hope
Too much of corruption kills the relationship

Then stop the play too much
Because enough is enough

حاکمیت بی بیش از حد عدالت را میکشد
قانونمندی بیش از حد دادگری را میکشد

دروغ بیش از حد حقیقت را میکشد
بی خبری بیش از حد آزادی را میکشد

روشنفکری بیش از حد احساس را میکشد
فردگرائی بیش از حد خانواده را میکشد

بی عدالتی بیش از حد اطمینان را میکشد
ترس بیش از حد پشتکار را میکشد

فریب بیش از حد اُمید را میکشد
فساد بیش از حد رابطه را میکشد

پس متوقف کنیم بازی بیش از حد را
چون به اندازهء کافی به اندازهء کافی را میکشد

Trop des justices tuent la justice
Trop des textes législatifs tuent la loi

Trop des mensonges tuent la vérité
Trop des objectivités tuent la liberté

Trop des intellectualités tuent le sentiment
Trop des individualismes tuent la famille

Trop des injustices tuent confiance
Trop des peurs tuent la persévérance

Trop des déceptions tuent l’espoir
Trop des corruptions tuent la relation

Alors arrêter des jouer trop
Car trop c'est trop

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

the love is in the pocket , عشق در جیب , l'amour est dans votre poche

the love is in the pocket , عشق در جیب , l'amour est dans votre poche

par Kourosh Garegani, lundi 9 mai 2011, 20:44
 
When the love is in the pocket we feel disarming.....
When the love is in hands one would say that the voice passes silently......
When the love is in on lips one died to kiss....
When the love is in eyes one to bruler of flame of loved....
When we have the love we arise no Questions one to act one quality of the lover

وقتی که عشق را در جیب خود احساس میکنید
 .....خلع سلاح اید
وقتی که عشق را در دستانتان احساس میکنید
..... عبور صدای سکوت را لمس می کنید
وقتی که عشق را بروی لبانتان احساس میکنید
..... به بوسه می میرید
وقتی که عشق را در چشمانتان احساس میکنید
.....به شعلهء معشوق می سوزید
هنگامیکه در عشقید دیگر پرسشی نیست
…..و دوست دارم را انجام خواهید که آن عشق است

Quand l'amour est dans votre  poche on se sent désarmer.....
Quand l'amour est dans vos mains on dirais que la voix passe en silence......
Quand l'amour est  sur vos lèvres on mourais de baiser....
Quand l'amour est dans tes yeux on bruler de flamme de bien aimé(e).....
Quand on a l'amour on se pose pas des Questions on agir on qualité de l’amoureux

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

JOYFUL MOTHER'S DAYS , روز مادر مبارک باد , JOYEUX FÊTES DES MÈRES

JOYFUL MOTHER'S DAYS , روز مادر مبارک باد , JOYEUX FÊTES DES MÈRES

par Kourosh Garegani, lundi 9 mai 2011, 00:21
 
زنان و مردان عاشق با خاطراتشان زندگی میکنند مادر
میان این همه شکایت و حکایت تنها نام تو هست
که مرحم زخمهای زندگیست مادر

جوهر هفت اقیانوس در نوشتار نامت قلم را میرویاند مادر
پدران کران و بیکران لاف از عشق تو میزنند مادر
تربیت دل را تو مهرشید می بودی مادر

اویس بفرمان تو ره برسول نمود و بازگشت بیدرنگ مادر
هر چه گویم و هر چه نمایم و هر چه نگارم چه کنم
که زبان دهان و دل قاصر از وصف توست مادر

ای شیرین دل و جان و ای شأن روح و روان
هفت آسمان خاک زیر پای توست مادر
تندیسی از نام پیکرت بزرگ و کودک را خنده و بوستان است مادر

جلوه و تجلی بی همتائیت بینهایت بیتای کیهان است مادر
ما در خیال چهرهء مه رویان و هالهء نور را به تو مامان زنیم مادر
جانم به فدایت ای عزیزتر از جانان مادر

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

GOOD MOTHER'S DAY , خجسته باد روز جهانی مادر , BONNE FÊTE DES MÈRES

GOOD MOTHER'S DAY , خجسته باد روز جهانی مادر , BONNE FÊTE DES MÈRES

par Kourosh Garegani, dimanche 8 mai 2011, 22:21
 
بر سر و رویم نهادی دستی ز مهرت مادر
بخواندی لالائی عشق به گوشم مادر
بگذاردی پستان محبت را بدهانم مادر

در آغوشت بیآموختم که تنها تو عزیزی مادر
آنکه به گرمابه شست و شویم میداد تو می بودی مادر
آنکه ز آبگوشت لغمهء داد اوّلینم هست مادر

به لباس هر صبح و شام می پوشانیدم مادر
کرد شانه به موهایم و بوسه ای بر گونه هایم مادر
تیمار و درمان نمودی دردانم مادر

به بالین سرم بنشستی بیدار ماندی مادر
به مدرسه کردی همراه و روانم مادر
مشق شبم را میکردی دیکته مادر

مینواختی دعای سبحان بر جانم مادر
آب پاک را می پاشیدی پشت پایم مادر
زم زمهء رضوان میخواندی در کارم مادر

مادر تو همه تن و روانم مادر
ز نوک پا تا فرق سر دوستت میدارم مادر
خجسته باد روز جهانی مادر بر تمامی مادران

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۸, یکشنبه

ANTI VIRUS , آنتی ویروس , ANTI VIRUS

ANTI VIRUS , آنتی ویروس , ANTI VIRUS

par Kourosh Garegani, dimanche 8 mai 2011, 05:01
 
روز و شب همهء همگان بخیر
پندصالح ام می گوید که مُشّکلاتی دارید که گنگ مینماید
و شما را در مشکلاتی پیچیده غرق میکند
حضور ام در این لحظه از ساعات وقت
وقوع این مداخله را لازم میدارد

زیرا چنانچه شما نمیخواستید سخنی بگوید
و صحبتی کنید مرا حاضر نمیدانستید
پس فرار بمدت مدید خسته کننده و طاقت فرسا میباشد
برای اینکه بیابید چه میخواهید؟
و یافتن اینکه که هستید؟

و تا به کنون هنوز جوابی را پیدا نکرده اید
و با جمع آوری دلایل فرهنگی
و تکه های استدلال سنتی
و قطعات برهان تمدن ملی مذهبی
حتی نتوانستید خود را متقاعد نمایید

آری شما را به ویروسی مبتلاء نموده اند
که عمل کرد این بیگانه در تن و پیکر شما
یک آ یک و تک تکتان را مسلح میکند
به چه؟
هم اکنون سوألی به ذهنتان خطور میکند

و آن پرسش را اینگونه عنوان مینمائید
مرا برای چه انتخاب نموده اند؟
می بینم که چنان جذب این سوأل شده اید
که حتی هیچکدامتان بخاطر نمی آورید هیچ را
بله در آغاز این انتخاب خود خود شما می بوده و نه بیگارگان

زیرا خود فضای پروریدن را در خویش فراهم نموده اید
و خود را داوطلبانه راهی میدانهای گوناگون مطیع میساختید
بدون اینکه بدانید که هر اشتباه و خطاء و خبط و غلطی
شما را برای سقوط آزاد آماده میسازد
بله مسبب این انتخاب تلخ کسی غیر از خود شما نیست

و تمام داستان و قصه و حکایت و افسانه و نقل قول
در همین جا یعنی اینجای شما گذشته و بوقوع پیوسته
و تک تک و یک آ یکتان را در انجام
و جریان کارها در نقش بسزایی ایفای میکرده است
به همین خاطر تصویرها و مُشّکلاتی را با برنامه ریزی دقیق

به خواب و خوراک خود دنبال می نموده اید
همانا بدانید هر آنچه خوراک کنید همانا آن هستید
بله شما خود را وارد برنامه ء سیستمی نموده اید به نام اینجا
که در اوّلین ملاقات ها و بر خوردها خود را
مریض و بیمار و ضعیف و افلیج و ناتوان معرفی کردید

زیرا یکی از شرایط قبولی در این برنامه
کمبود و معلولیت برای برتری یافتن میبوده است
و شما آن را براحتی پذیرفتید
چون میخواستید لذت خدمت را در چهار چوب
و ساختار دنیای صوری لمس کرده و به آن غلبه کنید

در حالی که مغلوب گشتید چون خود را بیش از اینها می پنداشتید
خودی را که در تماس با پدیده ها گُم میشد
و برای پیدا کردن در هر کوی و کوچه و کوره راه و بن بست
و بیراه ای نام و نشان و اسم و نسب و علامت میگذاشت
و به خود میگفتید که برای خدمت آمده اید نه برای فسق و فجور

و مأموریت خود را بالاتر از خطر میگماشتید برای نجات زندگی ها
بله شما خود را وآ داده اید
و اینگونه به صرفه خواهد بود
چون در میدان تکرار مکررات خواهید ماند
برای از یاد بردن اینکه شما عهد و پیمانی را بسته بودید

و در این سرزمین خیال و فکر
دست بدست ابلیس شیطان لعنت الله دادید
و هر آنچه با ارزش میبود به باد فنا و نیستی روآ کردید
و با واژگون نمودن ارزش و بها خود خویش را
محکوم به توغ اسارت و یوغ بردگی مبحوس داشتید

کشتن و کشته شدن برای شما همچون خوابیست
پس از خوراک که به آن اعتیاد یافتید
شما بدرستی میدانستید
که در کدامین سر زمین پا نهاده اید زیرا مدعی بودید
و ادعای متکبرانه و خود دماغی شما

باعث باز مردگی یک آ یکتان گشته
و حتی در این روند پا فشاری میکنید
و استقامت میجوئید و درماندن را خواهانید
و بدانید آنچه را که هر یکی از شما اینگونه خواهید اینگونه نیز می توانید
و در همین کتمان عهد است

که شما تأیید مینمائید که همان کسی خواهید بود که میخواهید باشید
و این را بدانید که هیچ کدامتان نمیتواند اعمال و کردارش را نفی کند
زیرا شما خود را خلق نموده اید و همین کسی هستید که هستید
آری خیلی وقت است که با اظطراب و نگرانی پلکهایتان را بروی هم میگذارید
چون ابتلاء به این ویروس خواب را به دگرگونگی مبدل نموده

که در مصرف داروهای خواب آور و شیوهای متفرقه بیخبران را برقابت
المپیکی در سکوی طعمه انگیزه ای شدید ایجاد میکند و میکشاند
و خوراک و تغذیه را به رژیم های گوناگون نیز
با عوض نمودن ساختار مولکولی کاملاً تغییر یافته که اثر مستقیم بروی
قسمت ترسیم و تصویری در مغز و سیستم عصبی در رودهء کوچک دارد

را با ساز و دُهول تبلیغات تجارتی بصورت
رنگهای متفاوت در ذهن تماشاگران و شنوندگان تزریق مینمایند
البته ناگفته نماند که رسانه ها و مطبوعات نقش مهمی را در این توزیع و تبلیغ دارا میباشند
و حتی شما را وادار به یک انتخاب پیش ساخته و برنامه ریزی یافته میکنند
و به اینگونه از شما سوألاتی کلیدی خواهند پرسید که

آیا شما تصمیم گرفتید؟
و شما دیگر نمیتوانید اینگونه ادامه دهید
چون مدت زیادی است که هیچ تحول و تغییری رُخ نداده
پس میبایست انتخاب کنید و تصمیم بگیرید
زیرا قبلًا صحبت کرده ایم چون در حقوق و قانون به ثبت رسیده

و در دانشگاه ها نیز بطور آکادمیک تدریس میشود
و هنر مندان طرفدار چنین تغییراتی هستند
و تکنولوژی هم حرفی غیر از این نمی زند
خلاصه که شهر شهر فرنگ است و از همه رنگ
یکی را مجرم میکنند و دیگری را قاضی

و معرکه ای نیز بپا میشود که نگو و نپرس
چون عدهء بیشماری در این قضایا به یکدیگر نان غرض میدهند
و بجای آژانس های توریستی جهانگردی
آژانس های تخریب روح و ارهء روان تروریستی بین المللی
مثل نقل و نبات بخورد مردم بینوا میدهند و آنها نیز این را مهم میگمارند

و چنانچه اعتراضی از جانب گروهی و حتی فردی رُخ دهد اعلام میدارند
بصورت سمعی و بصری که این خود شما بودید که به این طرف آمدید
و داوطلبانه بودید برای انتخاب و آماده بودید برای اجراء قوانین
حالا چرا معترض قید اید و حقوق را رعایت نمیکنید
حتماً ناخوشید و بخاطر نمیآورید که این حقوق مسلم شماست

و یا شما که در ابتداء دروغ نگفته اید
و فکر میکنید که خیلی ضعیف اید در سرتان
شما میبایست آن چیزی را که بودید به کنار بگذارید
و خودتان را بروی حقوقتان متمرکز کنید
ولی بدانید که آنها شما را از حیات که وظیفهء ایست الهی ساقط میکنند بنفع زندگی خود

و حتماً میپرسید که
آیا من نیز به این ویروس مبتلاء شده ام یا نه؟
جواب آری خواهد بود
زیرا ابتلاء شما به این بیگانه ابتلاء من هم میباشد
چون زندگی شما زندگی من نیز هست

همچنان که شما با هم زندگی میکنید من هم با شما هستم غیر از شما و خارج از شما نیستم
آدمیان در کنارهم و باهم و در میان هم و در پشت سرهم و در جلوی هم مفهوم پیدا میکنند
آری آنها با این ویروس بیگانگی شما را مسلح به
مخالفت کردن و سرکوب نمودن و تبعیض نژادی کردن و بی تفاوتی وظیفه و اطمینان نا اعتمادی میکنند
تا بتوانند با مشغول نگاهداشتن ذهن و مرکز حضور آشوب و هرج و مرج را در درون بپا بدارند

و با این روش تمام رفتارهای درونی و برونی شما را زیر نظر و کنترل خود دارند
آری آنها شما را به زندانی آزاد و مجلل به نام و نشان قصر آرزوها
با حقوق و مزایائی در خور نمُردن و باز مُردن می رانند
و این سقوط را با تبلیغات توسعه و پیشرفت معرفی میکنند
حتی برای شما امکانات کاذب آسایش و فراغت را فراحم میدارند

که مبادا شما به سیستم و مکا نیزم آن شک کنید
و بعد از همهء بکار گیری ترفندها اینها از شما سوأل میکنند آیا شما چیز دیگری میل دارید؟
و شما جواب میدهید مرسی فعلاً خیر
و از همین لحظه شما فعلیت خود را در صحنهء بیگارگان شروع میکنید
و آنها شما را همانند فعلی صرف و میل میکنند

چون آنها شما را در استخدام خود در آوردند و دوران خدمت شما آغاز میگردد
لذا با بیان نمودن این جزئيات شما از خود میپرسید
که این چه جریانی ایست؟ و شما چه وظیفه ای دارید؟
وظیفهء شما این است که آنتی ویروس خود خویش را فعال نمائید
تا این جریان را خنثی کنید

که خداوند توفیق
پیروزی و فیروزی و بهروزی
و شهروزی و مهروزی را بر هر ویروسی
به شما عطاء فرماید
آمین

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique