par Kourosh Garegani, dimanche 30 janvier 2011, 19:09
هوالرفیق الاعلی
سلام توی قلبش سلامتی ، سلام
سلام توی عقلش دیدن یار، سلام
سلام توی صداش محبت نگار، سلام
سلام توی چشماش کعبهء دل ، سلام
سلام چند باره بر رفیق شفیق ام
خداوند عشق زیبائی ناز نوائي
سروده هایم مقدمهء نیایش من
به پیشگاه کلام اعلاء یت هست
و نوشته هایم که در لوح محفوظ
سینه ام نهادی ستایش بیکرانت هست
در پناه تو کودکی پیکر و هیکل و جسم
و تن و بدن خود خویش ام استاد هست
خوشهء جهان آغاز بی آغاز
و پایان بی پایان تو ام را به جهش نهالی هست
این گذران جهنده سپهر بیکران جهت
معنای خلقت ندارد بلکه جریان و سیلان
لای به لای و نای به نای و موی به موی
و سری به سری و کی به کی ذرهء پیوستهء
بود ظهور و حضور یکی را به جهان تجلی حق نمودن هست
یعنی ازعشق یکی بود تا به غیرنمود که پیدای هست
یگانگی علت و معلول و یک پارچگی ضدیتها عشق نیست
یگانگی و یک پارچگی تنوع تکثر
غیر است و جهان گرائی ست که نمود پیدا کرد و آشکار شد
و از حق است که هست
میبایست متذکر نمود که
جهان گرائي ،جهان پرستی نیست
فضولان چون به حساب، مدعی و به غیر، نامحرم و بیگانه میشوند
و خرد بُرنا را به سود جوئي میکشند و جهانگرایند و فرزند تخلی اند
و کنجکاوان چون با
آشکاری بی حساب وجود حق
را در همهء پنچ کُنج جهان هستی میابند
جهان پرست میگردند و فرزند تجلی اند
عشق شریان راز هاست
که واکنش ایجاد میکند به جابجائی
و دگرگونی و پرش و جهش و حرکت در
محرک و مبداء و منشاء و فاصله و مقصد .....
و دانستن این که مرد ،فنا نیستی محسوب نمیشود
او سوئی ست در خویشتن بی خویشی
و دلی یست در بیدلی
که گذر روان ز پایین به بالای و از بالای به پایین
سیر به سیر نهان های پی آ وند دارد
و رقص کنان مستانه در چرخش هدایت
مستقیم بقا می کند
باشد تا چنین باشد
ولی همی بدانید دوستان و یاران
و دشمنان و مکاران
که این آن نیز
آن این نیست
کوچک شما سفیر کلام شعر سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique
سلام توی قلبش سلامتی ، سلام
سلام توی عقلش دیدن یار، سلام
سلام توی صداش محبت نگار، سلام
سلام توی چشماش کعبهء دل ، سلام
سلام چند باره بر رفیق شفیق ام
خداوند عشق زیبائی ناز نوائي
سروده هایم مقدمهء نیایش من
به پیشگاه کلام اعلاء یت هست
و نوشته هایم که در لوح محفوظ
سینه ام نهادی ستایش بیکرانت هست
در پناه تو کودکی پیکر و هیکل و جسم
و تن و بدن خود خویش ام استاد هست
خوشهء جهان آغاز بی آغاز
و پایان بی پایان تو ام را به جهش نهالی هست
این گذران جهنده سپهر بیکران جهت
معنای خلقت ندارد بلکه جریان و سیلان
لای به لای و نای به نای و موی به موی
و سری به سری و کی به کی ذرهء پیوستهء
بود ظهور و حضور یکی را به جهان تجلی حق نمودن هست
یعنی ازعشق یکی بود تا به غیرنمود که پیدای هست
یگانگی علت و معلول و یک پارچگی ضدیتها عشق نیست
یگانگی و یک پارچگی تنوع تکثر
غیر است و جهان گرائی ست که نمود پیدا کرد و آشکار شد
و از حق است که هست
میبایست متذکر نمود که
جهان گرائي ،جهان پرستی نیست
فضولان چون به حساب، مدعی و به غیر، نامحرم و بیگانه میشوند
و خرد بُرنا را به سود جوئي میکشند و جهانگرایند و فرزند تخلی اند
و کنجکاوان چون با
آشکاری بی حساب وجود حق
را در همهء پنچ کُنج جهان هستی میابند
جهان پرست میگردند و فرزند تجلی اند
عشق شریان راز هاست
که واکنش ایجاد میکند به جابجائی
و دگرگونی و پرش و جهش و حرکت در
محرک و مبداء و منشاء و فاصله و مقصد .....
و دانستن این که مرد ،فنا نیستی محسوب نمیشود
او سوئی ست در خویشتن بی خویشی
و دلی یست در بیدلی
که گذر روان ز پایین به بالای و از بالای به پایین
سیر به سیر نهان های پی آ وند دارد
و رقص کنان مستانه در چرخش هدایت
مستقیم بقا می کند
باشد تا چنین باشد
ولی همی بدانید دوستان و یاران
و دشمنان و مکاران
که این آن نیز
آن این نیست
کوچک شما سفیر کلام شعر سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر