Kourosh Garegani, dimanche 5 décembre 2010, 10:28
آری من آسان نیستم
چون در سیاهی و ظلامات شب ، خویشتنم را یافتم
آری من آسان نیستم
زیرا در سنگینی و کشمکشهای مرده گانی ، خویشم را یافتم
آری من آسان نیستم
برای اینکه درسختی و رنج می بودم که عطر و بوی یارم را یافتم
آری من آسان نیستم
زیرا به سادگی ،باز کردن کلاف پیچیده گی
را از نگارم آموختم و به من گفت
آنکه گنج لایتناهی خواهد
جور سفر بی انتها ی ماوراء کشد
آری فریب آی
من آسان نیستم چون دوستی
را همچون شمع یافتم
و این شمع را به تمام اقسار نقاط دنیا
بردم آتشکده های سرد و بی روح را با
همین شمع نگارم بروشنائی افروختم
باشد که آسان نبودن من به سادگی
لمس شود و عصارهء نوینی باشد
برای نسلهای حال ، آینده ، گذشته
آری من آسان نیستم ولی دوستانم
به سادگی دیدن و شنیدن مرا می آموزند و می آموزم
و به دشمنانم آسان مُرووت نمودن را با دوستان
به یاد و خاطر آنها ترسیم میکنم
آری من آسان نیستم ولی
به یارانم به آسانی کلام نگارم را
که عشق و صفا ، محبت و وفا
دوستی و شادی ، همدردی و خوشبختی
و سلام و سلامتی ست را به یادگار
در دمادم قلبشان همچون گُل سرخی
از نیاکان و ماندگان و زنده گان و آیندگان و نی آمده گان کاشته ام
که هر وقت خود را فراموش ساختند به پایان
با بوی خوش عطر نگارم بر خیزند
و دگر بار زندگی نوینی را آغاز کنند
و بالاحال میدانی دوست من
که چگونه هست که من آسان نیستم
کوروُش گ
بلژیک / بروکسل
آری من آسان نیستم
چون در سیاهی و ظلامات شب ، خویشتنم را یافتم
آری من آسان نیستم
زیرا در سنگینی و کشمکشهای مرده گانی ، خویشم را یافتم
آری من آسان نیستم
برای اینکه درسختی و رنج می بودم که عطر و بوی یارم را یافتم
آری من آسان نیستم
زیرا به سادگی ،باز کردن کلاف پیچیده گی
را از نگارم آموختم و به من گفت
آنکه گنج لایتناهی خواهد
جور سفر بی انتها ی ماوراء کشد
آری فریب آی
من آسان نیستم چون دوستی
را همچون شمع یافتم
و این شمع را به تمام اقسار نقاط دنیا
بردم آتشکده های سرد و بی روح را با
همین شمع نگارم بروشنائی افروختم
باشد که آسان نبودن من به سادگی
لمس شود و عصارهء نوینی باشد
برای نسلهای حال ، آینده ، گذشته
آری من آسان نیستم ولی دوستانم
به سادگی دیدن و شنیدن مرا می آموزند و می آموزم
و به دشمنانم آسان مُرووت نمودن را با دوستان
به یاد و خاطر آنها ترسیم میکنم
آری من آسان نیستم ولی
به یارانم به آسانی کلام نگارم را
که عشق و صفا ، محبت و وفا
دوستی و شادی ، همدردی و خوشبختی
و سلام و سلامتی ست را به یادگار
در دمادم قلبشان همچون گُل سرخی
از نیاکان و ماندگان و زنده گان و آیندگان و نی آمده گان کاشته ام
که هر وقت خود را فراموش ساختند به پایان
با بوی خوش عطر نگارم بر خیزند
و دگر بار زندگی نوینی را آغاز کنند
و بالاحال میدانی دوست من
که چگونه هست که من آسان نیستم
کوروُش گ
بلژیک / بروکسل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر