تو کیستی؟
گفتی که فقط یک دوستی
تو کیستی؟
گفتی که برای من تو آنی
تو کیستی؟
گفتی که زیبائی تنگ غروب پائیزی
تو کیستی؟
گفتی که سحر گاهانه زمستان سردی
تو کیستی؟
گفتی که تاریکی را به روز زیبايی
تو کیستی؟
گفتی که بهار دل انگیزی
تو کیستی؟
گفتی که به نیم شب گرم و تابستان تب داری
تو کیستی؟
گفتی که همچون پرتوی آفتاب نافذم
تو کیستی؟
گفتی که من شکارچی لحظات گمشدگانم
و به آغوش دلپزیر سوزان گرمیم آنها را به عرش آسمانها
صعود می بخشم و نه به بهشت بلکه به ماورای بهشت که تو آنی
و به بوئیدن طراوش عرق بدنت کنارت به آسایش آرامیدم
به راستی تو کیستی؟
تو زیبائی خلقتی
آنجا که هیچ تصوری قابل حد و مرز نیست
ولی تو ترسیم زندگی هستی
آفرین و صد آفرین و هزار و یک صد آفرین
که تو غیر ممکن را ممکنی
تو آنی
تو آنی
تو آنی
تو آنی
تو آنی
کوروُش گ
بلژیک / بروکسل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر