۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

you ,tu , تو

ای زغمم ،فراق تو
جان مرا ، شاکی تو


نشسته ام بر در تو
منتظر نگاه تو

ور چه کنم نثار تو
جان و لبم به کام تو

باز نگرم نظر به تو
هوش و حواس من به تو

کی تو کنی سفر به تو
من چون کنم واصل تو


نیم رُخ نهان تو
کند مرا مشتاق تو

وفای من حدیث تو
جفای من آشتی تو

نخل رُطب چشمان تو
پنهان نکن نگاه تو

من نه فقط نگارم تو
منم تُهی نبود تو

منم تو هی نبود تو
  .......
کورُوش گ
بلژیک / بروکسل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر