۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

The Nathing , De Rien , هیچی

par Kourosh Garegani, mardi 25 janvier 2011, 04:06
     
کودک که بودم توی محله مون وقتی به گرمابه میرفتم
مادرم همیشه بهم گوشزد میکرد که پسرم
حوله مال صورت پاک کردن
کهنه مال زمین پاک کردن

تا اینکه یکی از این روزها
که داشتم احساس میکردم دارم بزرگ میشم
یکی از این حوله نو ها کهنه شد
و به مادرم گفتم مامان من میتونم

یک کهنه برای پاکردن کفش هام داشته باشم
و مادرم نیز یک حوله کهنه بهم داد
و به مادرم گفتم این که حوله صورت پاکی
و او در جواب گفت << بود >>

و الآن مال زمین پاکی
پسرم
پس یادت نره مهم کاری که انجام میده
در دو حالت برای پاک کردن هستش
ولی بوقت و به زمانش

و مهم اینه که وفا داره
به همان دستی که آمده
مانده
و از همان دست هم خواهد رفت

یعنی این حوله از هیچی به تو رسید و کارشو انجام داد
که تو یک بزرگ پاکی بشی که برای خودش یک کارهء پاکی بشه
و این تویی که میبایست این رابطه را بفهمی
اون وسیله ای برای پاکی و تو برای پاک نگاه بودن و پاک نگاه داری

حالا برو که یک عالمه کار دارم باید به کارام برسم
ولی مامان
دیگه چیه؟
میگم مامان بفرض اینکه از آسمان

یک چیز مثل ستاره دنباله دار به زمین بیوفته
پس با این حساب زمینی شده
عین هو همین حوله صورت پاکی که الآن زمین پاکی شده
یعنی امکان داره دوباره از زمین به آسمان برگرده و براهش ادامه بده

پسرم
اگر بوقت و زمانش باشه و خواست خدا باشه حتماً میشه
پس یعنی...
یعنی ولم کُن که کار دارم

و برو به کارات برس
ولی مامان کار من الآن سوأل کردن از شماست
پس جواب هم پیش خودته برو برو......
و من هم رفتم.....

آره مادرم جواب قشنگی به من داد
و منرا در آن لحظه پی نخود سیاه فرستاد
ولی در زیبائی آن پاسخ بود
که به من آموخت هر غیر ممکنی ممکن است

چنانچه توان شایستگی و لیاقت
را در طول هیچی زندگی کسب نمود
و پس از فرا گیری آنرا نگاه داشت
آنگونه که گوئی هیچ داری

آری
هیچ
داری
هیچ

کوچک شما سفیر کلام شعر سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani 
Brussels Capital
Royaume De Belgique

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر