۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه

THE PUB , میخانه , Le Taverne

par Kourosh Garegani, dimanche 27 mars 2011, 14:22
 
ز دید سبحان بکوبیدم درب میخانه
عشق سحر بنواختم غزلی ز گُلخانه
إشکسته و خسته خرامیدم به پیشخوانه
بخواندم ساقی و ساغر می خانه
دادنم زمی به جرعه چتولی لانه
مست ام آمد ز درون و برون خانه
ندا دادم چه خواهی ز من بی کاشانه
نجوایم بکرد مجنونانه
چه چهی بنواز بامن دیوانه
گفتمش ای معشوقانه

تو از کعبه دل بگو
نه من ز جعبهء ِگل
تو از شعبه کُل بگو
نه من ز شبهه چل
تو از روح جل بگو
نه من ز پیکر ظل
تو از مزه هل بگو
نه من ز لجن شُل
تو از برنای قُل بگو
نه من ز سراب مُل
تو از عشق قیل بگو
نه من ز شکست پُل
تو از سلطان فیل بگو
نه من ز سایهء جُول

گفت بشنو ای مجذوب قادر و خاکسار محبوبانه

درود توی قلبش خوش آمد یار فراوان داره
خدا قوت توی قلبش توکل یار به بار داره
چاکرت ام توی قلبش شکر یار سپاس داره

نوکرت ام توی قلبش خدمت یار پاس داره
مُخلصت ام توی قلبش اعتراف یار همراه داره
غلامت ام توی قلبش صمیمیت یار یک خروار داره
خاک زیر پات ام توی قلبش ارادت یار بی مثال داره

فرمایشت ام توی قلبش سخاوت یار بمعدن داره
بله جون بخواه توی قلبش نفس یار دم بدم داره
پات هست ام توی قلبش خسته ناپذیری یار جاویدان داره

پس بی درنگ سماعم آمد سکوتانه
به لبهایم خنده جاری شد سرشکانه
زهره بوسه ای کرد و رفت ز میخانه
به باده سپاسش خواندم مستانه

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر