۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

The Fifth Moment , پنجّمین لحظه , Le Cinquième Minute

par Kourosh Garegani, samedi 12 février 2011, 20:46
گو نام ما ز یاد بعمدا چه میبری
خود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما
حافظ

آری شهروندان گرامی ام و دشمنان مُدارای ام
و همنشینان خاکی ام و دوستان افلاکی ام و یاران کیهانی ام
اعلیرغم این که مسئله ای چنین دشوار و کاری چنان بسیار اعظیم
و مطالعه ای که آنچنان پیچیده گی از خود نشان میدهد
ولی این مطلب بسیار ساده و آسان حل میگردد

تنها کافیست که این توفیق الهی
شامل حال مردان و زنان پاک طینت چهار گوشهء جهان
و یک مرکز آن قرار گیرد به مهربانی و بخشش
و این مردان و زنان خوش مُصمّم به ارادهء آهنین که
سرنوشت نیکوئی ایمان خویش را در نقشهء الهی باور می دارند

و به جان و به دل از نوک پا تا نهایت فرق سر
به حاکمیت مردم الهی و سلطنت خوش خویشان مردمی
بروی کرهء زمین به حیات آرامش
و به دوام خوشبختی و پایداری رویای صالح دارند
و خودخویش را ضامن صلح میپندارند

و سرنشینان کشتی اعظیم عشق میشمارند
و که هدایت کنندهء این ناوگان سلام مهر را
ناخدای خداوندگار خدای یکتا میدانند
و او را حی و حاضر به دیده فتاح و ذوالجلال
و شکور و ثابت و ظهیر و خبیر و زکی رائیند

و براستی در سعادت و خوشبختی و شجاعت
و آدب و احسان کننده گی و زیبائی و آسوده گی
و محبوبان و مجذوبان و خاکساران و قادران و صافیان
می جان اند
آنان میتوانند

که پرچم انسانیت
را بر هر بوم و خانه
و کاشانه و کاخ و خیمه ای برپادارند
چون نوادگان و جسوران و همخونان و همکیشان
و همروحان عشق عالی مقام دائم اند

به روشنائی و هویدائی
و دلپذیرائی و شنوائی و بینائی
و گوهر آنی و مهم آنی و مسلم آنی
و مه رب آنی و بخشش شاه آنی
پس که خداوند خدا نگاهبان همه و همگانمان باشد

 و نیز در پایان دوست میدارم که نوشته و سخنانم را
 با شعری از سعدی شاعر و عارف و
 فیلسوف و شهروند خاکی و یک هموطن
 که در زمان خودش آدم یا مر دم را اینگونه تعریف و
 توصیف نموده.......

تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت؟
خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

به حقیقت آدمی باش، وگرنه مرغ باشد
که همی سخن بگوید، به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی؟

که فرشته ره ندارد، به مقام آدمیت
اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی، به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی، که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است، مکان آدمیت
طیَران  مرغ دیدی؟ تو ز پای‌بند شهوت

به در آی تا ببینی، َطیَران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم، بیان آدمیت

سعدی

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر