۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

The LOVE YOU, عشق تو ,TOI L'AMOUR

par Kourosh Garegani, lundi 28 février 2011, 03:17
 
در این ساعات تیره و سایه ناک ظلمت شب
عشق تو معمایی یا حوصله
عشق تو عقل عقیلی یا در ک و فهیمی
کشش دانش مجازیم میگوید که تو سنگ و کلوخ راهی
گمانم به خیالم میگوید که تو چوگان هوسی

میدان نمیدانمم میگوید که تو
کارخانه دل باختگی و عاشقی هستی
عشق به من خراب میکده عالم بیخبری
بگو که تو نکته تقلیدی یا تحقیق
عشق تو گنجایش خطری یا توده مردم خطیری

عشق تو جانبازی یا دل سربازی
در این محرمیت شب به بالینم در آی
و از نامحرم بودنت ارادتی بفرما
باشد که سعادت مهشید مهتابرو
و پرتو خورشید تابان تاریکی به سحر شب بودنت

بیآموزدم که تو چیستی و بسان کیستی
تو مرموز میزنی به رازهای نهان
و پیدایی را زایش به نمود میکنی بهزار
ولی چگونه است که از ذره بینا تا ریز نابینا
در سهر سحر تو آواز میکنند

و تو را بلد راه میخوانند و به جرعت
با سرخی زبانشان سر سبزشان را بدار می آویزند
نمیدانم اینها که میگویم نقل کفر است یا عین کفر
یا کف فکر نقل الکوتی اراجیف
یا اینکه کلمات ملکوت مکان عین است

عشق تو مرا پای کوه الف هزار پله ات کشش داده ای
و عاشق نمودی حال که عین چشمم
را به کوهپایه الف قامتت نگاه دادی
با پنجگانم و پاهایم از نردبان هزار پله ای بلاهایت
بالا میایم تا سر نوک این پلکان صعود را به

سطح کشم و عرش برینت را به فرش زرین
کف قدمهایم پا زنم
و در تو بخرامم
و به تو بگویم که
عشق ام عشق ام عشق ام

کوچک شما سفیر کلام سافر بابا
کوروُش گره گانی بروکسل ٪ بلژیک
A.P.P. KourOsh Garegani
Brussels Capital
Royaume De Belgique

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر