۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

The counsel , Un conseil , نصیحتی

Kourosh Garegani, mercredi 8 décembre 2010, 15:05

ناصحی گفت مرا مُغ  بچه  
 برو خوان قرآن  بلکه چشمانت به کلام حق آید نگاه
  
همچنین گفت فرمایشی  
کز آیات حق تو را میشود قلب و ذهنت آگاه
 
که این تفعل که بر پیک و پیاله و باده و می و ساغر زنی خام تا کام
 بخوان بصدای نیت ترتیلی با خلوصی بلند آیات

و مطمئن باش که بیابی آرامشی بلند 
اینها همه نصیحتی گیر به پند یا خواه ملالی ،  تو را خود دانی

 گفتمش ای مُفتی اعظم همه اینها که گفتی درست
ولی من مغبچه ایم که نگارم نه به مکتب برفت و نه خط توان نوشت

 و همه انوار عالم بدو گشت نهان و پیدا
پس مرا سودای عالمان نیست

 و هر چه هست به قامت الف یار در سینه است
و آن قران  و آیات را که در همجا نیست مُقیم
 
 و همه به گه گاه بخوانند مدام من ندانم
من آن دانم که استاد ازلم آموخت
 
و پیر استادم به    گفت ای پسر تو خود درخت طوبائی
از آن میوه و سایه و ساغر و می بگیر به یادم
 
 که هر آنچه نوشیدی و خوردی و سرائیدی
  آنرا هست و نیست مرا یارم



کورُوش گ  
 بلژیک ٪ بروکسل


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر