۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

who are you? , qui es tu? , تو کیستی؟

تو کیستی؟
گفتی که فقط یک دوستی
‫‫تو کیستی؟
‫‫گفتی که برای من تو آنی
‫‫‫تو کیستی؟
‫‫‫گفتی که زیبائی تنگ غروب پائیزی
‫‫‫‫تو کیستی؟
‫‫‫‫گفتی که سحر گاهانه زمستان سردی
‫‫‫‫‫تو کیستی؟
‫‫‫‫‫گفتی که تاریکی را به روز زیبايی
‫‫‫‫تو کیستی؟
‫‫‫‫‫‫گفتی که بهار دل انگیزی
‫‫‫‫‫تو کیستی؟
‫‫‫‫‫‫‫گفتی که به نیم شب گرم و تابستان تب داری
‫‫‫‫‫‫تو کیستی؟
گفتی که همچون پرتوی آفتاب نافذم
‫‫‫‫‫‫‫تو کیستی؟
‫‫گفتی که من شکارچی لحظات گمشدگانم
و به آغوش دلپزیر سوزان گرمیم آنها را به عرش آسمانها
صعود می بخشم و نه به بهشت بلکه به ماورای بهشت که تو آنی
و به بوئیدن طراوش عرق بدنت کنارت به آسایش آرامیدم
به راستی تو کیستی؟
تو زیبائی خلقتی
آنجا که هیچ تصوری قابل حد و مرز نیست
ولی تو ترسیم زندگی هستی
آفرین و صد آفرین و هزار و یک صد آفرین
که تو غیر ممکن را ممکنی
‫‫تو آنی
تو آنی
تو آنی
تو آنی
تو آنی

‫‫کوروُش گ
بلژیک / بروکسل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر