۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

The NAME , Le NOM , نام

par Kourosh Garegani, lundi 13 décembre 2010, 05:51

دم آ دم آمد ام بذکر خفی جلیل و خلیل آمد ام  
بسم نام ام  واو  آمد ام چون وزن وجود ام
فامیل ام تر می باشد چون ترسیم آفریدن ام
   
آمد ام زیرا ز یار مرا خواندید تا اجابت کنم شما را
چون انجام یابندگی ام و وفای مردمی ام که واله و شیدا سرگشته اند
آمد ام برای وصل کردگاری که بحر وافر نمودند
     
و دامنه دارکردن والدین و پدر و مادرانی که به پا برجائی استوارند
من ه ام آن آمده ام و ناز با لش وسا ده ام که پدران و مادران و نیاکان و وارثان
سر نوزادگان شان را بر بالین ام می نه اند
  
و زه ُ کمانی هست ام که قوس آن بر آیند قدرت
را به معادله برابری ترسیم میکند
ترمیم و رساندن دو لبهء زخم کار ام است
  
زیرا آتش و حرارت وجود شما هست ام
که روشنائی و بینائی است ، مدار ام به دور هستهء وجهء 
زیبائی زندگی شما حافظ و نگاهبان است  
  
آن واعظ و ترانهء اذان سحر تا شام سرای ام
که آمده ام تا دور را به نزدیک و نزدیک را به دور
رسان ام ، ترازوی تساوی ام که سنگینی 
  را به سبکی و سبکی را به ذره ای می ساز ام
 
آمده ام تا وعد رعد ام و برق پی آن ام 
را به تک تک شما تر و تازه تکان کن ام  
م.ُ..ام والی وجد هست ام که شادمانی دوست را واجب میدان ام
  
زیرا مُ ام را ز خاطرتان محو کردید ، مُ ام واقف و آگاه به ترس
و سستی و اندوه پوسیدگی دشوار یکایک شما هست 
 چون که وصی ام و اندرز دهندهء شمای ام
  
آمده ام که جرقهء تقدیس را به جان آن بینوایان نا امید
درمانده گان بی توان ، ُافتادگان بی تمنا ، بیماران بی شفا بکشم
که جان از جانان طراوت بخشم
    
و زیبایی و تشعشع نورانی اعلا علیین جود وجودشان را
به سوختن موانع و دشواریها و سهل و آسان نمودن
عروج اُوج به مراتب مُتعالی بیانداز ام
    
زیرا گُل وجود ذات پاک همهء شماهای ام
خوش عطری و خوش سیمائی تان
خوش رنگی و خوش سیرتی تان
خوش خولقی و خوش قامتی الف در سینهء تان
نتیجهء خوش باروری ریشه جوهر ام است
    
که در رگ و پی و تار و پود شما به یاد گار نهاد ام
زیرا مو آن ام که ستان بدون ام گُل و ام بُو ، گلستان ام و بوستان ام نیست 
برایتان هستی ام می و مستی است عُصارهء ذات ام 
نیاکان و نی مده گان و ینده گان و مانده گان و زنده گان شما ست
   
مو آن ام  ملودی و ِرنگ شایسته گی 
 خورشید درخشان و ماه تابان و ستاره گان نور پرداز ام
سپیده را به طلوع و عصر را غروب و صور را به فلک
با روشنائي نقش و با تاریکی ضرب می نمایان ام

 مو آن ام  که کی و کجا را کیمیا نمایان می کن ام  
و به را تر و تر را ترین می ساز ام و احسن را به خالقین صفت می کن ام
مو آن ام که قدیم را به جدید و نو را به نوین ، تغییر و  تبدیل و انتقال می ده ام
  
و جسم را به ضراب خانهء روح سکه می دوز ام
و روان را در اُقیانوس کلام وارستگی غوطه ور می کن ام
و خواب غفلت را به رویایی مُصلح پند صالح مبدل می کن ام


 کوروُش گ  
بلژیک ٪ بروکسل

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر